خرافات عاشورا

باز هم محرم آمد با داستان ها و افسانه های جالب و مضحکش. بدون مقدمه می روم سر اصل مطلب.

در این پست می خواهم به بیان چند نمونه از افسانه های معروف و البته مضحک روز عاشورا بپردازم.

نخست در مورد بی آبی ، وضعیت بیابانی و عطش حسین و یارانش:

همانطور که میدانید جنگی که در روز عاشورا رخ داده در نزدیکی رود فرات بوده. در هیچ کجای کره زمین نمی توانید سرزمینی در کنار یک رود را بیابید که صحرا و بیابان بی آب و علف باشد، مگر رودی که از میان کوهستان می گذرد. همه در درازای تحصیلمان خوانده ایم که در کنار رودخانه ها جلگه و زمین های حاصل خیز به وجود می آید. واقعیت این است که اطراف فرات را نیز مانند سایر رودخانه ها، جلگه ها و زمین های حاصل خیز تشکیل میدهد و کربلا نیز سرزمینی سرسبز است.

به عکس زیر که نقشه پوشش طبیعی عراق است توجه کنید:

Poushesh

منطقه کربلا را بنگرید، اینجا همان صحرای جهنمی کربلا است؟

از آن گذشته در چنین مناطقی به دلیل نزدیکی به رودخانه بستر زیرین زمین را سفره های پهناور آبی تشکیل می دهد و دست رسی به آب آسان تر از آن چیزیست که به ذهن می رسید. تنها با کندن 4 یا 5 متر از زمین می توان به آب رسید. در منطقه اهواز یکی از مشکلات ساخت و ساز همین سفره های زیرزمینی است که کاملا زیر شهر با فرا گرفته اند. 72 نفر نتوانسته اند یک گودال 4 متری حفر کنند؟

از طرفی بر طبق گفتار شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده ولی با مراجعه به این سایت و وارد کردن تاریخ 10 ام محرم سال 61 هجری قمری در قسمت Islamic Calendar در می یابید که عاشورا در روز چهارشنیه 21 مهر ماه بوده است.البته 21 مهر نیز هوای کربلا آنچنان خنک نیست ولی آن تابستان جهنمی هم که شیعیان میگویند نیست. اکنون می گویند شرایط آب و هوایی 1400 سال پیش با امروز فرق دارد. نخست اینکه در یک پریود 1400 ساله آن تغییر آب و هوایی که در ذهن مسلمانان است نمی تواند رخ دهد و دوم اینکه اگر هم تغییری باشد مطمئنا هوا خنک تر نشده بلکه دما بالاتر هم رفته است. یعنی 1400 سال پیش نسبت به امروز خنک تر بوده.

اما یک نکته ی جالب دیگر
در داستان هایی که از واقعه ی عاشورا گفته شده اشاره ای به گرسنگی نگردیده ، یعنی کاروان حسین مشکل گرسنگی نداشته است. مسلما کاروان برای سیر کردن خود علف نمی خورده. پس این کاروان نیز مانند سایر کاروان ها حیوانات اهلی به همراه خود داشته که با مشکل گرسنگی مواجه نشود، مثلا گوسفند یا بز، برای رفع تشنگی نیز میتوانستند از شیر همین حیوانات اهلی استفاده کنند. در ضمن شتر نیز همراه آنها بوده ، عرب ها که به خوردن شیر شتر علاقه ی بسیار دارند ، میتوانستند از شیر شتر ها نیز استفاده کنند.

باز هم نکته ای دیگر، سه نقل قول در مورد مقبره حسین:

هارون الرشيد را در حالى پشت سر گذاشتم كه قبر حسين عليه السلام را خراب كرده و دستور داده بود كه درخت سدرى را كه آنجا بود به عنوان نشانه قبر براى زوار، و سايه‏بانى براى آنان قطع كنند. (تاریخ‏الشیعه،محمد حسین المظفری، ص 89، بحار الانوار،ج 45،ص 398)

قبر شريف آن حضرت مورد تعرض‏و دشمنى متوكل عباسى قرار گرفت.او به توسط گروهى از لشكريانش قبر را احاطه كرد تا زائران به آن دستريس نداشته باشند و به تخريب قبر و كشت و كار در زمين آنجا دستور داد..  (اعیان الشیعه،ج 1،ص 628،تراث کربلا،ص 34;بحارالانوار،ج 45،ص 397)

سال 236 متوكل دستور داد كه قبر حسين بن على و خانه‏هاى‏اطراف آن و ساختمانهاى مجاور را ويران كردند و امر كرد كه جاى قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آنجا جلوگيرى كردند. (همان)

از این دست نقل قول ها بسیار است که تنها به سه مورد اشاره کردم. در بیابان بی آب علف و صحرای جهنمی کشت و کار کرده اند و بذر افشانده اند؟

پس با این همه موارد چگونه حسین و کاروانش از تشنگی و گرمای هوا رنج دیده اند؟ آیا مذهب عقلی را که فکر که می کند نمی رباید؟

دوم هرمله و گردن علی اصغر:

این داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست که تنها ذهن گنگ و مسخ شده یک مسلمان می تواند باورش کند.

داستان از این قرار است:
حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده ، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه میرود و میگوید دست کم به این طفل آب بدهید.از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید. در ظاهر تراژدی واقعا دردناکیست ولی با کمی تامل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می ابیم.

نخست آنکه نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلا گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد.اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است،دلیلش هم آن است که هنوز استخوان و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند. به عکس زیر توجه کنید تا بهتر متوجه شوید:

koodak

پس تیر حرمله به کجا خورده است؟

تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود. هیچ دیوانه ای چنین کاری با بچه اش نمی کند زیرا مطمئنا در این حالت نخاع کودک صدمه خواهد دید.

دوم آنکه فاصله دو سپاه در هنگام نبر معمولا 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمیتواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند.شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان.

سوم آنکه برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعا هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت بکند؟

در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، در این صورت باید یه عقل حضرت شک کرد که هم خودش و هم فرزندش را اینگونه به خطر انداخته. او که فک و فامیل وحشی خود را بهتر می شناخته.

چهارم که از همه نیز جالبتر است آن است که اصلا کودک چند ماهه چه نیازی به آب دارد؟ نوزاد چندین ماهه شیر می نوشد و نه آب و مادرش میتواند به نوزاد شیر بدهد و تشنگی او را بر طرف سازد. در ضمن شیر آن حیوانات اهلی که پیشتر گفتم نیز موجود بوده.

آیا مذهب ذهنی را که فکر می کند نمی رباید؟

سوم، ابوالفضل رفته آب بیاره:

این داستان آب آوردن ابوالفضل بی سر و ته ترین افسانه عاشوراست. به اندازه ای این داستان مسخره ساخته شده که گمان می کنم با یک بار مرور آن دیگر نیازی به تجزیه نباشد.

داستان از این قرار است که آقا ابوالفضل که مسلمانان ماشین شان را بیمه ایشان می کنند برای رفع تشنگی لشگر حسین به دل دشمن زده و مشکی را از آب رودخانه پر کرده و در مسیر برگشت شخصی آن دستش را که مشک را گرفته بوده قطع می کند. حضرت مشک را با دست دیگرش می گیرد و به راهش ادامه می دهد. دوباره یک از خدا بی خبری آن دست دیگر را هم قطع می کند. حضرت اکنون مشک را با دندانش می گیرد و در آخر چند از خدا بی خبر دیگر وی را به شهادت می رسانند.

لطفا یکی برای من توضیح بدهد که حضرت چگونه مشک را از دستی که قطع شده میگیرد؟ آیا حضرت از اسب پیاده شده و می رود مشک را که همراه دست قطع شده اش روی زمین افتاده بر می دارد و دوباره سوار اسب می شود و می رود؟

دوباره که آن یکی دستش قطع می شود چه کار می کند؟ آیا حضرت باز از اسب پیاده شده و می رود به سراغ دست افتاده  و دولا شده و مشک را با دندان می گیرد؟ آیا در این میان که هی حضرت از اسب پیاده و دوباره سوار می شده اند کسی نبوده ایشان را بکشد؟

یا اصلا هیچ کدام از اینها رخ نداده و پیش از آنکه دست مبارکشان را قطع کنند، حضرت بر اساس مهارت هایشان مشک را به هوا پرتاب کرده اند با آن یکی دست گرفته اند و به دنبال آن دوباره مشک را به هوا پرتاب کرده و این بار با دندان می گیرند؟ مگر حضرت هنرمند سیرک بوده؟

اصلا دست حضرت چگونه قطع شده؟ از مچ؟ از آرنج؟ از کتف؟ با چه چیز قطع شده؟ شمشیر؟ خاطرم هست در یک مراسم مذهبی در محرم روضه خوان گفت با کمان به سوی دست حضرت نشانه رفته اند و دست را قطع کرده اند. مگر کمان های آن ها تبر پرتاب می کرده است؟

خون ریزی شدید ناشی از قطع شدن دست در این میان کشک بوده؟ آیا حضرت به خاطر حضرت بودنشان چند لیتر بیشتر از انسان های معمولی خون داشته اند که در میانه راه به دلیل کم خونی نمرده اند یا دست کم از هوش نرفته اند؟

به راستی مذهب عقلی را که فکر می کند نمی رباید؟

این تنها سه نمونه از افسانه های عاشورا بود. به داستان غسل کردن قاسم نیز اشاره ای نکردم زیرا برخی از مسلمانان خود این داستان رو قبول ندارند.  از این دست افسانه ها بسیار است. امیدوارم بیاموزیم که تنها عقل و اندیشه خود را میزان قرار دهیم.

80 پاسخ to “خرافات عاشورا”

  1. فرشاد Says:

    در تاریخ ابن اثیر به صراحت از غسل شهادت امام حسین و دو تن از یارانش سخن گفته است یعنی آب برای خوردن نبوده ولی برای غسل بوده؟
    آیا لشگر 80 هزار نفری یا 8000 نفری برای کشتن 72 نفر یک نیمه روز وقت لازم داشتند؟
    چرا هیچ نامی از دو برادر امام حسین بنامهای عمر و ابوبکر نیست ؟ ایندو فرزندان علی ع و برادر وی بوده اند که در کربلا کشته میشوند؟ چگونه است حضرت علی نام قاتل زنش را بروی پسرش میگذارد؟

    • mantomash Says:

      دوست عزیزم فرشاد جان، همین خرافات و دروغ ها هستند که بدنه اسلام و به ویژه شیعه را تشکیل داده اند. حیف که وقت کم بود وگرنه بیشتر میشد به این دست دروغ ها پرداخت.

  2. عمار Says:

    «از طرفی بر طبق گفتار شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده ولی با مراجعه به این سایت و وارد کردن…»

    سایتی که معرفی کرده اید باز نمی شود.

  3. امیر Says:

    نکات جالب بودن، اما در بارۀ حضرت ابوالفضل این روایتِ معروف، ضعیف ترینه، قول معروف ترش حرکت هر دو برادر با همه.
    یک نکته دیگه، در خیلی از مقاتل به تشنگی در روز عاشورا اشاره کرده، اون روز هم نمی شده چاه کند. تعداد هم خیلی بیشتر از اینا بوده که با شیر سیراب بشن، تازه اگر قبول کنیم که شیر رفع عطش می کنه، می تونی امتحان کنی.
    سوم اینه آب های اون منطقه گویا کمی شوره، هنوز مطمئن نیستم، ولی معروفه آبش قابل شرب نیست، اگه به زیارتشون مشرف شدی آب هم امتحان کن.
    از اینکه این ها رو نقد کردی من خوشحالم، ولی بی انصافی اگه خودت به جواب نرسیدی بگی تقصیر مذهبه، ممکنه تو توجیهاتت غلط باشه، تازه اگر درست باشه به اون هایی بتاز که یا خواستن سوء استفاده کنن یا خواستن مردم رو بیشتر نزدیک کنن، از مردم هم بپرس که چرا قرآن این همه می گه تفکر ولی خبری نیست.
    راستی خودت یه نظر به نقد این مطالب که گفتی و چند دهه حداقل، سابقه دارند کردی.

    • mantomash Says:

      امیر گرامی اگر شیر تشنگی را پاسخ گو نبود کودکان از تشنگی می مردند.
      اگر آب شود بوده دیگر برای چی حضرت عباس به رودخانه رفته اند که آب بیاورند؟ همان آب شور را می خواسته اند بیاورند؟
      در ضمن افراد بیابان نشین به خوبی می دانند از کدام میوه ها و سبزه های بیابانی می توان آب به دست آورد. آنطور هم که با شواهد گفتم کربلا سرزمین جلگه ای است، پس می توانستند از منابع طبیعی بهترین استفاده را بکنند.
      به هر روی از پاسختان سپاس گذارم.

  4. alireza Says:

    salam doost aziz,

    vaghean mamnoon az maghaleyei ke nevesdhtid va khorafat Ashoraro tozih dadid,..

    خواهش می کنم دوست گرامی. وظیفه من و هر ایرانی ایجاب می کند که اندیشه جهل را به چالش بکشیم.

  5. amir Says:

    boro baba dareto bezar in mohem nist ke chetor koshte shodan .mohem in hast ke 72 nafar joloe hezaran kafar istadan

  6. rasoul Says:

    احساسات مردم رو مسخره کردن این دغل بازان … چقد دروغ

    Ultra:
    احساسات شما با افشا شدن دروغ مسخره می شود؟

  7. amir Says:

    از بابت این مطلب بسیار ممنون هستم بسیار مفید بود

    Ultra:
    وظیفه بود گرامی.

  8. بی طرف Says:

    سوال من اینست که حالا فرض کنیم یک مشت احمق این مزخرفات را درست کرده اند و به قول شما بعد از۱۵۰ سال هم این مسایل شروع شده است. حرف اینجاست که بروید یقه آن خرافات پرورها را بگیرید و به خود حسین و ابوالفضل کاری نداشته باشید. آنها که از توی گور در نیامده اند بگویید زندگی ما را به افسانه های خرافی تبدیل کنید

  9. بهنام Says:

    ایا مرجعی وجود دارد که این واقعه را به طوری واقعه گرانه شرح داده باشد . چون نمیتوان گفت که این واقعه کم اهمیت باشد . با وجود اینکه ممکن است در بین عموم مردم با افسانه آمیخته باشد ولی من فکر میکنم حتی یک اسطوره برای مسلمانان که در برابر ظلم ایستاده با ارزش با شد . چه برسد به یک واقعیت .

    Ultra:
    بهنام گرامی مراجع که بسیار است. این رویداد هم واقعا رخ داده اما نه به این شکل که ما امروز می شنویم. و علل وقوع جنگ نیز آن چیزی نیست که امروز می گویند. بدبختانه بیشتر این منابع یا مورد تایید شیعه نیست و یا با دروغ های بزرگ پر گشته.

  10. بهنام Says:

    حسین وار و علی وار زندگی کنید . حسین و علی بیشتر خوشنود خواهند شد تا اینکه برای آنها فقط عزاداری کنید .

    Ultra:
    یعنی مانند علی در یک روز سر 800 نفر را بزنیم؟
    یا مانند حسین قاتل پدر را با قیر آتش بزنیم؟

  11. بهروزافغان Says:

    اولا که توبه عراق رفتی تا گرمای اونجاروببینی دوما احمق جان درکدام روایت گفتن بدن امام حسین روغسل دادن اخه توی جاهل هنوزنمیفهمی که کسی که شهید بشه غسلی نداردیاتوهم برای ایجادشبهه این حرف رو زدی سوما کی میگه نمیتونه یک ادم یک مشک روازدست شمشیرخورده اش سریع بگیره چهارما تو اونجا بودی وفاصله بین دوسپاه رومتر کردی درجنگ سی وسه روزه پونصد سرباز اسرائیلی یک روز با پنجاه رزمنده حزب الله جنگیدند کلی تلفات دادن نتونستن موقعیتی روتصرف کنند وفرارکردن اینها پیروان همان حسین بودن یا اونهاهم خرافات بود وبه کوری چشم شما احمقهاکه تمام هیکلتان خرافات است ومشخص است ازهمان فتواهای علمای شما که دنیاروبخنده می اندازد.هیچوقت چرت وپرتهای روان پریشهایی مثل شما خللی دردین امت حسین نخواهد کرد

    Ultra:
    من کی در مورد غسل امام حسین حرفی زدم؟ یک داستان در مورد عروسی و غسل قاسم بود که من هم در انتها گفتم چون مورد قبول برخی از شیعیان نیست به آن نمی پردازم.
    دوستی در بالاترین گفت شما یک کسیه پرتقال با دستتان بگیرید سپس آن دست را با آتش سیگار بسوزانید، آیا در این میان می توانید کسیه پرتقال را به دست دیگر بدهید؟ در این، این دست و آن دست کردن حضرت تکلیف هدایت اسب چه می شود؟
    بنده صحبت از جنگ 1400 سال پیش کردم نه جنگ امروزی. صف آرایی سپاه در 1400 سال پیش مانند امروز و جنگ های پارتیزانی حزب الله بوده؟
    در پایان عصبانیت و توهین های شما جز عدم داشتن پاسخ مناسب و به عبارتی کم آوردن دلیل دیگری ندارد. شما حتی نمی توانید از اندیشه ای که به آن اعتقاد دارید دفاعی منطقی بکنید. پس چگونه این اندیشه را باور کرده اید؟

  12. یاسین Says:

    مهرماه بوده درسته،تنها در دو روز آخر گمونم آب کم آورده اند نه اینکه 10 روز نشنه بوده اند.
    در اثر پوشیدن زره های آن زمان خستگی هم بیشتر میشده.
    چاه هم نمیشده کند چون آب قابل شرب نبوده
    شیر هم به جای خود درسته
    این شاخ و برگ هایی هم که بر منبر ها گفته میشود در این باب که ربطی به امام ندارد.به هر حال جنگ بوده و در جنگ هم که حلوا خیرات نمی کنن.یا می کشی یا کشته میشوی دیگه.
    اصل و اساس مسئله برخاستن در برابر ستم هست و ایستادگی بر آرمان .همین .درسی هم که آموخته میشود همین است که کجا ارزش آن دارد که انسان جان خویش را فدا کند.

  13. asal rezaee Says:

    من خود از منتقدین مداحان و اشک آوران زورکی مردم وتحریفاتی که بر اساس نادانی ویا غزض ورزی شان نسبت به این واقعیت دردناک والبته مهمتر از آن آموزنده و عبرت انگیز ، میکنند هستم.
    ولی از لحن نوشته هایتان پر آشکار است که هیچگاه به اصل قضیه و اهداف و تاثیرات و واقعیات آن توجه ندارید.
    از خداوند بزرگ عاجزانه سلامتی روحی وفکری شما را به دودلیل خواستارم .
    اول برای اینکه خود از این دام جهالت خارج وبه سمت حقیقت روی آرید .
    دوم آنکه باعث گمراهی دیگران نیز نشوید .(که البته این گفته های مزخرف را سفیهترین و نادان ترین افراد نیز قبول نخواهند کرد .
    نمیدانم این همه استعداد مغلطه را چرا در راه صحیح به کارنمیگیرید.

    Ultra:
    عسل گرامی من در این نوشتار اصلا به علل و اهداف این رویداد تاریخی کاری نداشتم و تنها قصدم روشن ساختن غیر قابل اعتماد بودن بسیاری از رخداد های عاشورا بوده. وقتی بسیاری از این رخداد ها غیر قابل اعتماد باشند خود به خود اصل قضیه و عللی که شیعیان برای آن بر می شمرند نیز زیر سوال خواهد رفت. این نوشتار تنها تلنگری بود بر ذهن بسته بسیاری از مسلمانان که شاید کمی به خود آید.
    از بیان احساساتتان نیز سپاس گذارم.

  14. طاهری Says:

    سلام دوست گرامی
    مطالبی که گفتی نشان از تامل شما در این حادثه دارد اما شما نیز به جهت اینکه موضعی منفی به این ماجرا داشته ای از برخی مطالب ابتدایی غفلت کردی و برخی مطالب نیز به دلیل اطلاعات ناکافی است.
    در مورد آب، بله درست است حتی نقل است که شب عاشورا اصحاب لباسهای خود را شسته و غسل شهادت کردند اما همانگونه که یکی از دوستان اشاره کرد و نیز با توجه به مطلبی که خود شما هم گفتید در آن منطقه – حتی همین الان – با کمی کندن به آب می رسید اما آن آب قابل شرب نیست و نمی توان آن را نوشید اگر چه می توان با آن لباس شست، وضو گرفت و غسل کرد.
    در مورد حضرت علی اصغر (ع) نمی دانم شما فاصله 200 – 300 متری دو سپاه را از کجا آوردی؟ در روز عاشورا نقل است که امام چند مرتبه با لشکر دشمن سخن گفت به گونه ای که آنان به راحتی صدای حضرت را می شنیدند و برخی اوقات پاسخ می گفتند. حال شما کمی تامل کن که در محیطی باز با جمعیتی فراوان این فاصله برای سخن گفتن چه مقدار باید باشد؟ پس فاصله آنان کم بوده از سوی دیگر حضرت برای اتمام حجت و برانگیختن اندک عاطفه ای که ممکن بود در سپاه یزید بوده باشد دست به این اقدام زد و فرزند را روی دست گرفت. همچنین نقل است که عمر سعد وقتی به حرمله که تیرانداز قابلی بود گفت که اجازه سخن گفتن به امام ندهد و جلوی تحریک احساسات سپاه را سریعتر بگیرد، حرمله سوال کرد که پدر را بزنم یا پسر را؟ که عمر سعد به دلیل کینه و سنگ دلی می گوید پسر را بزن که اینگونه پدر و پسر هر دو را ساکت کرده ای. که کنایه از سوزاندن قلب امام حسین با این کار بود.
    اما در مورد گردن، حرف شما درست است به همین دلیل است که در مقاتل عبارت حلقوم استفاده شده نه گردن و نیز در مقاتل آمده که آن تیر حضرت علی اصغر را گوش تا گوش ذبح کرد. «فذبحوه من الاذن الی الاذن» زیرا حلقوم کودک شش ساله که تاب تیر سه شعبه ندارد.
    در مورد حضرت عباس (ع) علاوه بر اینکه حرف یکی از دوستان درست است و نقل صحیح حرکت ابی عبدالله و حضرت عباس با هم برای آوردن آب بوده و این اتفاقات در زمانی که جنگ موجب جدایی این دو برادر از هم می شود روی می دهد. و نیز نقل است که دستان آن حضرت توسط شمشیر زنانی که پشت نخل های نخلستان پنهان شده بودند قطع شد. اما شما از این مطلب غافل بوده ای که شمشیر و ضربه واره گیوتین نیست که در لحظه دست را از بدن جدا کند بلکه این زمان وجود داشته که در مرحله اول حضرت مشک را از دست ضربه خورده جدا کند در مورد دوم هم ماجرا به همین گونه است به علاوه اینکه معمولا در چنین حالتی مشک را مانند کوله مدرسه به پشت نمی اندازند بلکه برای حفاظت بیشتر آن را روی بدن و سینه قرار می دهند که دراین صورت حضرت در مرحله دوم قبل از جدا شدن کامل دست می توانسته اند با دهان ودندان های مبارک مانع از عدم تعادل مشک و افتادن آن شوند.
    نکته آخری که یادم رفته بود اینکه اولا شیر حیوانات رفع تشنگی نمی کند به علاوه وقتی همان حیوانات نیز آبی برای خوردن نداشته باشند شیری ندارند که این مطلب در مورد مادر حضرت علی اصغر نیز صدق می کند که به دلیل بی آبی ایشان شیری برای دادن به علی کوچک نداشتند.
    البته این مطلب هم قابل تامل است که اینگونه نبوده که از روز هفتم که روز قطع آب است هیچ آبی به خیمه ها نرسیده باشد بلکه چند مرتبه سربازان امام حسین با حمله و رخنه آب خیمه ها را تامین می کردند ولی بزرگتر ها کما اینکه معمول اینگونه مواقع است از سهم خود کمتر استفاده کرده و آن را برای بچه ها نگه می داشتند. و مشکل تشنگی در واقع مشکل جدی روز عاشورا بوده و نه قبل از آن و شما نیز می دانید که فعالیت بدنی تشنگی می آورد و ربطی به فصل ندارد.تابه حال نشده که در زمستان فوتبال بازی کنید و لبانتان از تشنگی خشکی بزند. حالا چه برسد به جنگ.
    این پاسخ پرسش هایی که برای شما پیش آمده بود
    موفق باشید

    Ultra:
    جناب طاهری عزیز در سایر پاسخ ها، پاسخ نگر های شما رو داده ام. می توانید در آنجا پاسخ را بیابید.
    اما دو مورد اساسی را پاسخ می دهم.
    نخست فاصله دو سپاه و نزدیک شدن حسین که در متن هم گفته ام حسین با شناخت خانواده خود (مانند شمر) باید دیوانه بوده باشد که دست به چنین کاری زده باشد.
    دوم در مورد دست عباس. شما می دانید قطع شدن دست یعنی چه؟ مگر یک تکه از لباسش پاره شده که عین خیالش نباشد؟ دست است قربان، دست. مثال آتش سیگار در کامت ها را بخوانید لطفا.

  15. امیر Says:

    سلام
    چرا اینقدر علیه شیعه موضع می گیرید. چرا نمی تونید مثل تمام مذهب های دیگه به هم احترام بگذاریم.
    تا کی دعوا سر لحاف ملا
    بیاید هر کس به مذهب خودش به دین خودش
    این ها که اینجا نوشته شده فقط دعواهای تاریخی است. به ما چه 1400 سال پیش چه اتفاقی افتاده. این افکار عصر حجری فقط برای استعمار ما جهان سومی هاست. یک کم عقلتون رو به کار بندازید. کدوم مذهب خدایی مردم رو به جون هم انداخته.

    Ultra:
    امیر عزیزم من هم هیچ علاقه ای ندارم به باور های مردم کاری داشته باشم. اما عدم علاقه تا زمانی می تواند حاکم باشد که باورهای دیگران ضرری را متوجه من نکند. اسلام و به ویژه شیعه یک مذهب سیاسی است که ورودش به جامعه برابر با ورودش به حریم شخصی و زندگی خصوصی هر کدام از شهروندان است. این تهاجم را از زمان پیامبر اسلام تا کنون می توانید آشکارا ببینید. افکار خطرناک شیعه جامعه من را آلوده کرده و به دنبال آن زندگی من را نیز تحت تاثیر قرار داده. به هر روی این نگر من است. شاید من اشتباه می کنم و امیدوارم اگر اینگونه است زودتر به اشتباه خود پی ببرم.
    از شما هم برای نگرتان سپاس گذارم.

  16. bluestar Says:

    اگرچه کارکرد این متن خنده نبود ولی خب دست خودم نبود خنده‌ام گرفت، توی اون قسمت‌ها که درباره‌ی حضرت عباس نوشتید.
    من اصولن کاری به این جریانات ندارم یعنی به راست و دروغش فکر نمی‌کنم(راستش چون مغزم از فکر کردن به چیزهای دیگه داره می ترکه وو اسه این جریانات دیگه جا نیست) اما دکتر شریعتی توی کتاب شیعه قضیه رو از نظر منطقی خوب بررسی کرده بود. یکی از چیزهای جالبی که نوشته بود این بود که امام حسین باسپاه کم رفته بود که روی شر رو کم کنه و حقانیت خودش رو ثابت کنه، بعد اون وقت همین امام حسین بچه‌ی نوزادش رو می‌گرفت بالا که به اون شیاطین التماس کنه به این بچه آب بدین؟؟؟
    حالا من نمی‌دونم این قضیه اصلن از نظر تاریخی تایید شده هست یا نه، ولی اگر فرض بگیریم این نبرد اتفاق افتاده، مطمئنن تمام این شاخ و برگ‌ها برای این بوده که جریان رو هر چی بیشتر سوزناکش کنند و اشک ملت رو دربیارن که گویا واسه این هم یک فلسفه‌ای هست و الان یادم نمیاد چی بوده فلسفه‌اش

  17. حمید Says:

    1. سر سبزی کربلا: خدا رو شکر google map میتونه منطفه ی بسیار سر سبزی رو که می گی نشون میده هنوزم که هنوزه منطقه جنگ تو حاشیه خشک شهر قرار داره. کلا مرکز عراق منطقه ی کم بارونیه گرچه مثل خیلی جاهای اطراف کویر تو ایران خاک حاصل خیزی داره و اگه ابیاری بشه (همون طور که خودتم اشاره کردی) قابل کشت و زرع میشه. توی به تصویر اگر پوششو با اروپا یه همین شمال ایران خودمون مقایسه کنی می فهمی معنی سر سبزی رو به این همه من هنوزن جز دو ردیف نخل (که خودش نشون کم آبیه) سبزیه دیگه بی نمی بینم اونجا
    http://maps.google.com/maps?q=iraq&ll=32.616295,44.034072&spn=0.005268,0.007703&t=k&hl=en
    2. در مورد دمای هوا بد نبود از اونایی که تو مهر ماه اونجا بودن می پرسیدی تا ببینی معنی گرما چیه و اینکه 40-45 درجه تو روز غیر عادی نیست. علی الحساب این دمای متوسط رو یه نگا بنداز http://www.weather-wiz.com/Iraq/Karbala/
    3. در مورد غذا اتفاقا از آداب عزاداری بر اساس احادیث شیعه (اگه اشتباه نکنم تو مفاتیح هست، الان دسترسی ندارم) اومده که غذای خوب نخورین تو عاشورا به یاد کاروان امام حسین ( حالا بگذریم که الان ما مثل خیلی چیزای دیگه برعکس عمل میکنیم) و از مستحبات زائر امام حسین هم همین غذای خوب نخوردنه. اینکه بیشتر رو آب تاکید میشه واسه اینه که کم آبی خیلی زودتر آدمو از پا در میاره شما خودت یه مدت آب نخور ببین چیزی از گلوت پتیین میره؟
    در ثانی، اینا آب واسه خوردن نداشتن اونوقت این حیووناشونو سیراب کرده بودن که از شیرشون بخورن؟ مثل اون پادشاه اروپایی که بهش گفتن مردم نون ندارن گفت خوی بیسکوئیت بخورن!

    راستش فعلا وقت ندارم بقیه افاضاتتو جواب بدم ایشالا بعدا اگه ظرفیتشو داشتی
    مشکل شما و خیلیای دیگه (از جمله خود من) که تو دین به تناقض می رسیم اینه که اونو از مدعیای دینداری سراغ می گیریم و نمی ریم در بارش تحقیق کنیم تا بهش برسیم. خب معلومه خیلی از این آخوندا و از اونا بدتر روضه خونا که واسه پول حرف میزنن میان یا از روی خباثت یا دوستی خاله خرسه یه سری افسانه تحویل مردم می دن تا پاکت اخر مراسمشون کلفت تر شه با گریه های الکی مردم. نتیجشم میشه این دین تجاری اغلب مردن که مث جنس خرید و فروش میش
    کلا اون کسی که به اسم دین حکومت میکنه یا ازش پول در میاره نمی تونه آدمه مورد اعتمادی به عنوان منبع و مرجع دین باشه چون دقدقش اساسا دین نیست. البته که سخت میشه آدم درست رو تو این مسیر پیدا کرد. شوخی نیست که می گن دینداری تو این دوره زمونه از بردن آتیش توی دست دور دنیا سخت تره.

    Ultra:
    حمید عزیزم
    نخست در مورد لینکت از گوگل: بنده که نباید پاسخ گوی کوتاهی شهردار کربلا باشم. به من چه که شهردار کربلا اونجا درخت نکاشته. اینجا منطقه سرسبزی بوده که در اثر شهر سازی پوشش گیاهی اش را از بین برده اند. برای نمونه شهرستان شمیران در تهران که تا همین 10 سال پیش با باغ های بسیار یکی از مناطق سرسبز استان تهران بود و اکنون جز ساختمان چیزی نمی توانید ببینید و یا جنگل های استوایی آمریکای جنوبی که به دلیل شهر سازی و جاده سازی از بین رفته اند. لطفا اطراف مقبره حسین را که هنوز شهر به آن طرف پیش نرفته و منطقه بکری است را هم بنگر. کربلای زمان عاشورا همان منطقه سبز و جنگلی بوده.
    اما در مورد لینکی که برای دمای هوا در کربلا دادی. بسیار ازت ممنونم. این لینک که من هنگاه نوشتن مقاله بسیار به دنبالش گشتم و در نهایت چیزی پیدا نکردم نشانگر دمای هوای کربلا در طول سال است. آن چیزی که شما را به اشتباه انداخته این است که شما گمان کرده اید دما بر اساس سلیسیوس است اما این اعداد بر اساس فارنهایت هستند. به وسیله محاسبات ریاضی که لینکش را در متن مقاله قرار داده بودم عاشورا در 13 اکتبر رخ داده. با توجه به لینک شما دمای هوا در آن زمان تقریبا 75 درجه فارنهایت یا 24 درجه سلیسیوس یا سانتی گراد است. این دمای متعادل و بسیاری خوبی است. من گمان می کردم هوا خیلی گرمتر بوده که با کمک شما متوجه شدیم دما چه میزان است.
    در مورد گرسنگی هم توضیح دادم به اندازه سیر کردن آن کاروان در 2 روز شتر بوده. و همچنین آن منطقه پوشیده از نخل است که خرمایش جواب گوی انرژی تلف شده کاروان حسین بوده.

  18. mina Says:

    کجا نوشته که قاتل پدر رو با قیر سوزاند؟ دروغ بستن کار آسونیه

    Ultra:
    مینا عزیز
    من وقت نداشتم تمام داستان سرنوشت ابن ملجم مرادی و بریده شدن دست و پایش به دست حسین و حسن با همکاری عبدالله بن جعفر و در آخر سوزانده شدنش را برایتان با منابع شرح دهم. اما شما را به لینک زیر ارجاع می دهم که در آنجا کاملا در این مورد گفتگو گردیده است.

    http://goftegu.com/vb/showthread.php?s=e8ea050d4c54635633bf31aebb045e90&t=984

  19. asal rezaee Says:

    دوست گرامی
    شما باید بدانید با طرح مسایلی از نوع انتقادی صرف، حال صحیح و معقول ویا مغللطه آمیز ، در مورد مسیله ای بدون توضیح در زمینه پیش زمینه ها واهداف ، در جایی که این اهداف و پیش زمینه ها جای بسی تامل و عبرت آموزی هم داشته باشد اصلا معقول نیست و جز خیانت به اصل وحتی انتقاد هیچ نتیجه ای به دنبال نخواهد داشت

    Ultra:
    عسل گرامی
    در مورد اصل ماجرای عاشورا و کشته شدن حسین مطالب بسیار است که می توان به آن پرداخت اما هدف و پیش زمینه های این رویداد هیچ تاثیری بر دروغ هایی که من افشا کردم ندارد. مثلا اگر بگوییم تنها هدف حسین از جنگ اثبات حقانیت اسلام و خودش بوده چه تاثیری بر نحوه کشته شدن علی اصغر یا ژانگولر بازی ابوالفضل دارد؟ وبلاگ بنده هم نه سایت افشا است و نه بنده آرش بیخدا هستم. اما اگر مایل باشید می توانم در پست های پسین به اصل ماجرای حسین از نگر تاریخی و منطقی نیز بپردازم.

  20. فرهاد Says:

    بهتر بود به جای واژه اسلام از شیعه استفاده می کردی چون سنی ها به هیچ کدام از این خرافات و دروغها در مورد عاشورا و کربلا اعتقاد ندارند و بر عکس این داستانها رو ساخته و پرداخته شیعیان می دانند.

    Ultra:
    فرهاد عزیزم من وبلاگ نقد ادیان باز نکرده ام که بخواهم به تمام موارد رسیدگی کنم اما این را بدانید سنی ها هم مانند شیعه ها خرافات بسیاری دارند. برای نمونه آیا آنان به داستان ابابیل (پرنده های سنگ انداز) باور ندارند؟ به هر روی نگر شما هم محترم است و سعی می کنم از نوشتار های پسین بیشتر بر روی شیعه بودن باورمندان تاکید کنم.

  21. م.ر.ح Says:

    از کتاب مقدمه ای بر مذهب شيعه اسلامی تاريخ عقايد شيعه اثنی عشری
    – آقای دکتر شجاع الدين شفا در پاسخ متنی که در مورد داستان عشقی اورينب و حسين و يزيد نوشته بودم به من نوشتند: «دوست ارجمند …. متن
    جالب شما را در مورد ارزيابی چنگ کربلا و داستان عشقی اورينب با علاقه خواندم. البته اين ماجرا را قبلا نيز خوانده بودم ولی نه به اين جامعيت و تفصيلی که
    شرح ارسالی شما داشت.
    عقيده شخصی من اين است که اين ماجرا تنها يکی از عوامل جنبی واقعه کربلا بود نه عامل بنيادی آن. اين عامل بنيادی مبارزه برای قدرت بود که در جهان اسلام
    از همان هنگام در گذشت محمد انگيزه اصلی تمام تحولات و تمام جنگ ها و توطئه ها ساخت و پاخت های اين جهان بود. پس از قتل علی، فرزند ارشد او حسن
    مدعی خلافت قانونی عرب در برابر معاويه شد و حتی صحبت از جنگ طرفين نيز بميان آمد، ولی با پولهای فراوانی که معاويه به وی پيشنهاد کرد و تعهداتی که
    در باره واگذاری خلافت به حسين برادر کوچکتر او پس از مرگ معاويه بعهده گرفت حسن که اصولا اهل مبارزه نبود از دعوی خلافت خود صرفنظر کرد و
    ترجيح داد که زندگی آرامی را با ٧٠ زن پياپی خويش بگذراند، و ظاهرا بدستور معاويه از جانب يکی از همين زنان مسموم شد. ولی معاويه در اين ميان با زير پا
    گذاشتن تعهد خود زمينه را برای موروثی کردن خلافت و تعيين پسرش يزيد به جانشينی خويش راه را بر خلافت حسين بسته بود، و برای حسين راهی نمانده بود
    جز اينکه مشروعيت خود را از راه سر باز زدن از بيعت با يزيد و روياروئی با او مطالبه کند.
    عزيمت او به کوفه نيز بدنبال وعده شيعيان اين شهری که کانون اصلی طرفداران علی و خاندان او بود در پشتيبانی از او و دعوت وی به شهر خود صورت
    گرفت، و فقط رشوه های بيدريغ ابن زياد حاکم اعزامی يزيد به سران شهر بود که کوفيان از پشتيبانی او خودداری کردند، و جنگ حسين در کربلا جنگی بود که
    از اين راه به وی تحميل شد و عملا چاره ای جز آن برايش باقی نماند. اين واقعيت نيز شايان تذکر است که تا زمان شهادت حسين و ياران او در کربلا اساسا
    مسئله امامت مطرح نبود و تنها صحبت از خلافت در ميان بود. موضوع امامت فقط بعد از مرگ حسين يعنی از زمان زين العابدين امام چهارم شيعه مطرح شد،
    زيراديگر اميدی برای انتقال خلافت موروثی به خاندان علی باقی نمانده بود.
    داستان رقابت يزيد با حسين در مورد اُرَيّنَب نيز تنها داستانی از اين نوع نيست که تاريخ نويسان شيعه در اين راستا حکايت کرده اند، زيرا نظير اين داستان را
    نيز در مورد همسری شهربانو دختر ادعائی يزدگرد و نارضائی يزيد که بنوبه خود خواهان او بود از اين بابت، روايت کرده بودند. منتها در هر دو مورد (منجلمه
    در مواردی که خودتان به کتاب زين العابدين رهنما استناد کرده ايد) اين روايتها طوری ارائه شده است که شديدا به نفع حسين و به زيان يزيد باشد.
    « با بهترين مراتب دوستی شجاع الدين شفا
    داستان روز کربلا از اين قرار است:
    معاويه که با اقتدار و حيله گری های استادانه ای به کرسی حکومت تکيه زده پسرش يزيد را به سرکردگی سپاه و به فرماندهی لشگر گماشته است. در اين ايام
    حسين و خانواده اش در سرزمينی تحت لوای معاويه ويزيد زندگی ميکنند.
    يزيد در لشگر خودسرداری دارد که دارای همسری بی اندازه زيبا و خوش بر و رو بنام اورينب است. يزيد عاشق و دلباخته اورينب است و به هر حيله ای دست
    زده، با ارسال هدايا، پول و جواهر، خرما و شتر، کنيز و غلام نتوانسته دل اورينب را بدست آورد. يزيدِ عاشق پيشه چه شعر ها که برای اورينب نسروده.
    حسين ابن علی نامه های متعددی از هواداران خود ازمردم کوفه دريافت ميدارد که او را به کوفه فرا ميخوانند تا با جمع پيروان خود از آن محل بتواند با يزيد
    مقابله کند. او مسلم ابن عقيل را برای بررسی وضعيت بکوفه ميفرستد . مُسلِم خبرهای خوشی به حسين ميدهد ولی خيلی ها او را از رفتن بکوفه منع ميکنند ولی
    حسين مصمم است که برود .
    يزيد نا اميد از همه کار، به پدر مکارش معاويه پناه ميبرد؛ معاويه يزيد را راهنمائی ميکند که سردار را به ماموريت بفرستد تا اورينب در فراق همسر به هوس در
    آيد که باز هم نتيجه نميبخشد. در شهر شايع ميکنند که اورينب به هوس بازی با ديگران مشغول است و زناکار ميباشد. وقتی سردار از ماموريت برميگردد و
    گوشش به شايعه ها آشنا ميشود مترصد ميشود همسرش را طلاق دهد. حسين همانند جد بزگوارش که هميشه در صدد دست اندازی به زنان بيوه ميبوده در کمين
    نشسته بود. تا صيغه طلاق جاری ميشود به ناگاه بدون توجه به يزيد و معاويه زن مطلقه را ربوده و بعقد خود در بياورد.
    حسين ابن علی با اينکار گور خودش و يارانش را ميکند. او زنی را که به حيله های يزيد و معاويه از همسرش طلاق گرفته است را تصاحب ميکند. اينکار حسين
    برقی در چشمان در انتظار يزيد مياندازد که امت عرب تا آن تاريخ بخاطر نداشت.
    يزيد به حسين ابن علی پيغام ميدهد اگر سرش را دوست دارد و سلامت افراد خانواده اش را ميخواهد از شيطنت دست بردارد. ولی حسين ابن علی که به مقصود
    نزديک شده سر از پا نميشناسد و در صدد گرفتن کام از همسری تازه است! با نامه هائی که از کوفه رسيده عازم کوفه ميشود. در صحرای کربلا با سپاهيان ابن
    زياد مواجه ميشود. از او سئوال ميکنند عازم کجاست، که حسين ابن علی با نشان دادن خرجين نامه ها ميخواهد ابن زياد را قانع کند ولی فرمانده سپاه به حسين و
    هفتادو چند نفری که همراه او بودند نه راه پس ميگذارد و نه راه پيش و او را در کربلا محاصره ميکنند.
    چون حسين در راه سفر بود وقتی در صحرای کربلا محاصره ميشود پيش بينی جنگی نکرده بود و سپاهی همراه او نبود. يزيد و لشگريان معاويه او را محاصره
    ميکنند، هنوز حسين فرصت دارد با دادن طلاق و پس دادن اورينب جان خودش و همراهان را نجات دهد ولی با کله شقی تمام شانه خالی ميکند و زير بار نميرود
    و همانشب به افراد خيمه و بارگاه ميگويد «اينها با من کار دارند هرکس ميخواهد ميتواند از تاريکی شب استفاده نموده و جان خود را نجات دهد» که همان شب
    ديگران که جزو افراد فاميل حسين ابن علی نبودند چادر ها را ترک نمودند.

  22. mojtaba Says:

    راستش بیخود بحث نکنین ! یا رومیه روم یا زنگیه زنگ ! اگه دین میخوای عقل رو بنداز دور و برعکس ! زیاده روی تو همه چی بده ! چه طرف امام حسین باشی چه اون طرف قضیه باشی!!!

  23. طاهری Says:

    سلام
    خوب بود که کامنت من را نیز منعکس می کردید

    Ultra:
    جناب طاهری عزیز منعکس شد اما من سعی می کنم ابتدا پاسخ کامنت را بدهم سپس آن را آشکار کنم. پوزش من را برای این تاخیر بپذیرید.

  24. fekran Says:

    سلام دوست عزیز ، ای کاش راجب دلیل عزیمت حسین و دلیل جنگ نیز سخن میگفتی تا دیگه خیال همه راحت میشد .

    Ultra:
    فکران عزیزم
    این بحث خیلی طولانی است و در این مدت من وقت پرداختن به آن را ندارم. حتما به این موضوع هم در آینده خواهم پرداخت.

  25. mantomash Says:

    دوستان لینک سایت تبدیل تاریخ هم اصلاح گردید.
    با سپاس از عمار.

  26. حق طلب Says:

    سلام برادر عزیز با حرفهای شما تمام تاریخ دروغ می شود وما اصلا تاریخ نداریم.فرعون چند هزار سال پیش و……این را هم بدانید جناب عقل کل مادر تا آب ننوشد شیر در سینه اش جاری نمی شود.همه می دانند که نوزاد آب نمی نوشد!!!ابه اندازه ی کافی بر اهل بیت پیامبر (ص) ظلم وستم شده در 1400 سال پیش لطفا شما این مساله را کش ندهید.حتی اهل سنت هم بر این تراژدی انسانی معترفند ودر وقوع این جنایت شک وتردیدی نیست.کودکان غزه را از تلویزیون الجزیره نه از جمهوری اسلامی ببینید تا نسل کشی مدرن را ببینید حالا برگردید به عرب 1400 سال پیش!!آن هم نسل کشی بهترین افرادروی زمین.قبول دارم خرافه هایی وجود داشته ولی نه تا این حد که شما می فرمایید!!!

  27. یک ایرانی Says:

    شگفت که برخی از هم‌میهنان امروزه و پس از چندین سده برای شماری اندک از تازیانی که به دست دیگر تازیان کشته شدند، چنین سوگواری می‌کنند، اما برای ده‌ها و صدها هزار ایرانی که در طول تاریخ، به ویژه در ماجرای تاخت و تاز تازیان به ایران به بدترین شکل کشته یا شکنجه شدند، هیچ یادآوری و همدردی ندارند. کشتار و جنگ به ویژه درباره مردم غیرنظامی هرجا و هر هنگام که باشد بد و ناپسند است، اما بهتر نیست کمی هم وجدان و البته تا اندازه‌ای حافظه تاریخی داشته باشیم و ببینیم که برای که و از چه روی، ماجرایی را یادآوری و بازخوانی می‌کنیم؟!

  28. کاسپر Says:

    مطلب شما را خوندم
    و همینطور بقیه نظرات را
    لطفا خودتونو ناراحت نکنید و به خودتون برای روشن گری فشار نیارید
    شما بر اعتقاد خوتون باشید ولی به بقیه نظرات هم احترام بگذارید
    شما که پایبند دموکراسی هستید ظاهرا نظرات مخالفتون را خرافات می دونید
    به مخالفتون حمله نکنید بلکه از نظرتون منطقی دفاع کنید
    شما به این آیه از قران متوجه میدم هر چند به نظرم شما قران رو هم خرافات و اشعار محمد می دونید که
    شما بر دین خود باشید و ما بر دین خودمان
    باشد تا خداوند در روز قیامت بین ما قضاوت کند.
    ولی یک سوال می پرسم خداوکیلی جواب بده
    وقتی دکتر بهت می گه سرطان خون داری و تا یکی دو ماه دیگه می میری و دیگه شیمی درمانی و عمل جراحی جواب نمی ده و برو این چند روزه آخرو هر کار که می خوای بکن
    یا اگه سوار هواپیمایی و دچار نقص فنی شده و در حال سقوطه
    یا اگه بچه ات مریضی لا علاجی گرفته و داره جلوی چشمت مثل شمع آب می شه و هر روز درد می کشه
    یا اگه به کشورت حمله شده و خونه ات زیر بمب و موشک خمپاره است و جایی رو برای فرار نداری و محکوم به مرگی
    نامردی نامردی بی وجدانی اگه حتی تو تاریکترین نقطه دلت به این آدما (حسین- عباس و …)که می گی تکیه کنی
    می دونم که اینقد شرافت داری که آویزون اینجور خرافات نشی
    مرسی

    Ultra:
    دوست گرامی من کاری با اعتقادات شما ندارم، این اعتقدات شما هستند که با من و مردمم کار دارند. محل دقیق آن آیه شریفه را هم می شود بگویید؟
    در ضمن اگر هر مشکلی برای من پیش آید ترجیح می دهم از نیروی اعتماد به نفسم و کنترل کردن اوضاع استفاده کنم تا دست به دامن افرادی مانند حسین و عباس و محمد شوم. وقتی من سرطان بگیرم و علم امروز از پس آن بر نیاید محمد چه کاری می تواند برای من بکند؟ محمد اگر می توانست کاری بکند، خودش را از مرگ می رهانید تا امتش چند تکه و از هم گسسته نشوند. حسین اگر می توانست کاری بکند برای خودش می کرد تا خانواده اش مورد تجاوز سربازان یزید و عمر بن سعد قرار نگیرند. اینان نه برای من می توانند کاری بکنند و نه برای شما. دعا و ضجه و زاری و دخیل بستن تنها کار افراد ضعیف است که خود توانایی اداره زندگی شان را ندارند و از واقعیت ها فرار می کنند.

  29. امین Says:

    تحلیلات بچه گانه یا بهتر بگم ابلهانه است. دلایلی هم که آوردی چرته.
    اگه مردی تو مهرماه برو اهواز
    4 ساعت بیرون بمونی آب بدنت از 7 سوراخت بیرون می زنه
    اونوقت میگی آنچنان هم گرم نبوده.
    اینارو واسه اون بیچاره هایی نوشتم که ممکنه با طناب پوسیده تو به چاه
    وگرنه مزخرفات تو ارزش کامنت نداره
    کاش سن و سطح تحصیلاتتو می نوشتی بدونیم با کی طرفیم
    ولی فکر نکنم بیشتر از 17 سالت باشه
    عقلت که اینو نشون میده

    Ultra:
    امین عزیز اگر نظرات را مظالعه می کردید متوجه می شدید دمای هوا آن موقع از سال در کربلا بین 23 تا 28 درجه است. آب و هوای اهواز هم به هیچ وجه قابل مقایسه با کربلا نیست.

  30. کاسپر Says:

    دوست عزیز
    اون وقتی که این مطالب و دیدم و نوشتم فکر کردم که شما یک هموطن معمولی مثل خودم و بقیه مردم ایران هستید
    مخصوصا زمانی که دم از شرافت زدم
    تازه متوجه شدم البته با گشت زنی در وب و دیدن بعضی وبلاگ ها و البته سایت ها که با کسی طرف هستیم که که عضو همون گروهی بودید و هستید و طرفدار همون تفکری هستید که فقط یکی از جنایت هاش کشتن مجید شریف واقفی بود
    اسم شریف رو اوردم چون همه بچه های دانشگاه رفته تو ایران که تعدادشون کم نیست می شناسنش وگرنه من به مخالفاتون که کشتید کاری ندارم از اسم طرفداراتون که پاکسازیشون کردید اونم وحشیانه لیست ها می شه ساخت
    سر نسل خودتون و کلاه گذاشتید و دم گلوله دادید
    آلانم که سالم و سرحال تو کانادا نشستی و هر روز وبلاگ تو عوض می کنی
    شما که دم از خلق می زدی و زمان جنگیدن صدام با ایران به کشورت خیانت کردی و رفتی طرف عراقیا دیگه دم از میهن و بدختی که ما اینجا می کشیم نزن
    شما که طرفدار خلق بودین حالا اعتقاد همون خلق و خرافات می دونی
    تا کی دروغ و دغل
    خجالت بکشید
    چقدر بچه های مردم و به کشتن دادی ها
    خودتو از پشت پرده خیانت دربیار و بگو چند تا خون ایرانی رو رو زمین ریختی
    کار به تفکرشون ندارم فقط به ایرانی بودنشون کار دارم
    تو پادگان اشراف بهت بد گذشت که رفتی کانادا
    تو و همپالکیات همونقدر به ایران خیانت کردین که طرفدارای خمینی بچه های مردم کشتن هم شما و هم این رژیم مزخرف و حالا تو عافیت نشستید
    توی شهر ما یه گورستانه که همفکرات توش خاکن تو دور ترین نقطه هیچکس سراغشون نمی ره دست شماهام به این خونها آغشته است
    اینارو یه هم سنت بهت نمی گه اینارو یه دختر 20 ساله ایرانی میگه که دیگه دلش نمی خواد ایران و ایرانی اسیر تندروی های مذهبی و غیر مذهبی باشه
    من اگه به چیزی یا کسی اعتقاد دارم تو دلمه واسه خودمه
    به خاطرش مردمو نکشتم مثل شماها
    به خاطره به قدرت رسیدن آدمارو قربانی کردن خیلی هنره همون کاریه که الان تو ایران می شه شمام دنبال همون بودین
    الانم بدتون نمی یاد
    نگو عضو همچین گروهی نبودی که اصلا باورم نمی شه
    همین یه بارو راست بگو
    راستی تو اصلا لازم نیست که به خرافات عاشورا معتقد باشی چون لیاقتشو نداری
    اگه اعتماد به نفس داشتی میومدی ایران وسط میدون آزادی همچنین شعارایی می دادی و پابند حرفات وایمیسادی تا آخرش
    زیاد بودن همفکرات که گرفتنشون با یه تو گوشی به صدتا کار نکرده اعتراف کردن
    چقد بقیه رو که واقعا بی گناه بودن لو دادن
    کسی که به خلق خیانت می کنه و می ره طرفه عراقیا-کسی که به همفکراش خیانت می کنه و ازشون جدا می شه دیگه نمی خواد روشنگری گنه
    اگه نظره منو حذف کنی هم ناراحت نمی شم چون ترسویی
    همونجوری که از ایران فرار کردی راستی داستان فرارتو یه بار واسه بروبکس بنویس
    من فقط به کسایی احترام می ذارم که تا آخر ایستادن و از فکرشون دفاع کردن
    من به کسایی احترام می ذارم که هر عقیده ای که دارن حتی مخالف عقیده من تا پای جون ازش حمایت می کنند
    قابل توجه شما ازمردن نمی ترسن
    قطعا نظر منو حذف می کنی چون تو هم به آزادی بیان اعتقاد نداری

    Ultra:
    کاسپر عزیز
    نخست اینکه گمان می کنم اشتباه گرفتید، من چند ماه پس از شورش 57 به دنیا آمده ام و سنم آنقدر نمی رسد که مجید شریف را کشته باشم. دوم اینکه در این کامنت ها به من زیاد توهین شد که هیچ کدام هم برایم مهم نبودند، اما بدترین توهین همین بود که شما مجاهد بودن را به من نسبت دادید. خیالتان هم راحت اگر من در آن زمان بودم حتما یکی از افراد ساواک بودم loooool

  31. وحیده Says:

    به روح اعتقاد داری ای تو روحت ….

  32. وحیده Says:

    موضوع خوبی رو واسه توجه دیگران به خودت انتخاب کردی الان کلی حال می کنی که ملت میان واست کامنت می زارن
    این کارا آخرین دست و پاهای آدمای فراموش شده است که وقتی فرار می کنن و نیستن دیگه کسی به یادشون نمیاره

  33. فریده Says:

    سلام.
    مطلبای خیلییییییییی جالبی بود.
    تو خیلی از پستها دیدم که بدون آوردن هیچ دلیلی به نویسنده انگه دروغ گفتن زدن.می خواستم بگم خوب می شد اگه دلیلاتونم می گفتین ولی می تونم حدس بزنم چرا هیچ چیز نگفتین و فقط توهین کردین یا گفتین دروغ می گی .چون از بچه گی این چیزها تو سرتون بوده البته خودمم همینطور پس بذار درستش کنم:از بچگی این چیزها رو تو سرمون کردن با هزار جور ترس دنبالش که نکنه به این فکر بیفتیم که بریم ببینیم درسته یا نه ما هم به طور غریزی اینا رو تبدیل به تعصب کردیم تا دیگه نخوایم هر لحظه به خاطر ترس از چیزهایی که وجود نداره به خودمون بلرزیم.بهترین روش. درسته؟
    بعضی ها صحبت از هدف جنگ کردن:به قول خود نویسنده که بهتونم جواب داد آیا اگر هدف از جنگ مشخص بشه این مسائل حل می شه؟؟به یقین نه و هدفو وسط اوردن برای فرار از واقعیاته.مثل این می مونه که مداحای الان هرچی کفر دلشون می خواد میگن تا اشک مردم رو درارن و کارو کاسبیشون خوب بشه.بعد که میگیم چرا کفر می گی هم خودشون هم اونایی که با این حرفا گریه می کنن می گن:« مهم هدف ما هست مهم نیت ما هست.اگه شما عشق به اهل بیت داشتین می دونستین منظور واقعی و هدف ما چیه»خوبه والا منم از این به بعد هر دروغی دلم می خواد میگم هر کفری می گم بعد هدفو میندازم وسط.
    پس خواهش می کنم یک مطلب بیدار کننده ای اگه می خونین حداقل حداقلش برین سراغش.این شخص که نگفت بی چون و چرا حرف منو بپذیر و لا غیر،ولی شما حتی حاظر نیستین با این پست ،چند ساعت وقت بذاری ببینی واقعا حقیقت چیه؟
    مطمئن باشین پاتونو از کتابها و تاریخ شیعه فراتر بذارین دیگه ازاین چیزا خبری نیست و این اغراق ها و خرافات ها فقط مربوط به تاریخ شیعه هست با این تعداد کمشون.
    تاریخ در صورتی اثبات شدست که اکثر کتابهای تاریخی در اون موضوع متفق القول باشن نه فقط کتابهای یک مذهب.
    جنگ بوده ولی این آب تابش دیگه نوبره.
    راجع به پسته آخر کاسپر:من متن این وبلاگو خوندم برام مهم نیست اون شخصی که اینو نوشته کی بود و کی هست و نمی خوام هم بدونم .مهم شخص نیست مهم حرفه.شما حرفو بگیر آیا اگر یک شخصی پستی مثل بوش بیاد به درستی و با ادله ی محکم مثلا خدا رو برای تو ثابت کنه بر میگردی میگی این از خدا بی خبر که خدارو داره اثبات می کنه خودش خدا رو نمی شناسه همه انسانها رو می کشه نامرده پسته کثافته و هر چیزی که دلت می خواد آیا این مهمه و آیا به جای این نباید اون حرفو بگیری شاید اون حرف از زبون اون انسان پست باشه ولی برای تو یک آگاهی و یک نشونه از الله باشه.
    مشکل ما انسانها اینه که همیشه وقتی یه حرفی می شنویم اول نگاه می کنیم کی با چه خصوصیاتی گفته اگه اون شخص از نظر ما درست بود بدونه فکر حرفاشو قبول می کنیم اگر نه بدون فکر رد م یکنیم یا اصلا محلم نمیزاریم.بدون فکر.
    ممنون از نویسنده این وبلاگ حالا هر شخص و هر کسی که می خوای باش دوست گرامی

  34. واجبی Says:

    به ما ایرانی چه ربطی داره که یک مشت عرب سوسمارخور 1400 سال پیش مثل سگ و گربه بر سر خلافت و زن و پول و ثروت به جون هم افتادند و همدیگرو تیکه تیکه کردن! ذات همشون وحشی بوده. مهمتر اینکه حسین تازی آب از کجا آورده بود وسط صحرای کربلا واجبی به خودش بکشه؟؟!!!

    منبع صد در صد شیعه. کتاب غم نامه كربلا (ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف‏)، سيد على بن موسى بن طاووس (م 664 هجری)، مترجم: محمد محمدى اشتهاردى‏، تهران، نشر مطهر، چ اول چاپ1377 ش‏. ص119:

    هنگامى كه روز عاشورا فرا رسيد، امام حسين صبح زود، دستور داد خيمه‏اى برپا كردند، و ظرف بزرگى در ميان خيمه نهادند و در ميان آن ظرف مشك فراوان بود، و در كنار آن (يا در داخل آن) نوره نهادند، آنگاه امام حسين براى تنظيف به درون خيمه رفت. روايت شده: برير بن خضير همدانى، و عبد الرّحمن بن عبد ربّه انصارى بر در خيمه ايستادند تا بعد از امام عليه السّلام براى تنظيف داخل خيمه شوند، در اين هنگام برير با عبد الرّحمن شوخى مى‏كرد و مى‏خنديد.
    عبد الرّحمن به او گفت: «اى برير! آيا مى‏خندى؟ اكنون وقت خنده و شوخى نيست.» برير جواب داد: «بستگانم مى‏دانند كه من نه در جوانى و نه در پيرى اهل شوخى و بيهوده گويى نبوده و نيستم، امّا اكنون كه شوخى كردم به خاطر شادى بسيار است كه در پيش داريم، سوگند به خدا فاصله ما با معانقه با حوريان بهشتى، جز ساعتى نيست كه ما در اين ساعت با اين دشمنان بجنگيم و كشته شويم.

    حالا ایرانیا برید تو روضه خونه ها واسه واجبی کشیدن حسین و دریده شدن ماتحت زینب گریه زاری کنید.

    Ultra:
    دوست گرامی من هم خواستم نوشتاری مشابه بنویسم اما مشاهده کردم بنابر نگر برخی شیعیان این واقعه رخ نداده و خود آنان این مساله را قبول ندارند. پس دلیلی نداشت چیزی را خودشان قبول ندارند بیاورم. به هر روی از شما بسیار سپاس گذارم که با نوشتارتان این مقاله را کامل تر کردید.

  35. bluestar Says:

    من یک چیزی بگم. (سرم درد می‌کنه دیگه! واسه خودم دردسر درست می‌کنم!)
    این حرف‌هایی که در ادامه می‌زنم دلیلش این نیست که بخوام بگم به عاشورا احترام بذارید یا این چیزها اتفاق افتاده یا کفر گفتی یا هر چی دیگه. من می‌خوام بگم مبارزه کردن با هر چیزی راه داره. شما که می‌خواهی با خرافات مبارزه کنی باید راه منطق و استدلالِ درست رو انتخاب کنی، یک طوری که نشه روش هیچ حرفی زد. روی استدلال‌های شما می‌شه حرف زد و اگه کامنت‌ها رو بخونی بعضی از حرف‌هایی که زدن کاملن درسته. برای مثال:

    1-مهرماه اون طرف‌ها هوا خوب نیست و سبز بودن یک منطقه به معنای خوش آب و هوا بودنش نیست. همین اهواز خودمون یک دشت‌های سرسبزی داره که آدم از توی ماشین که می‌بینه دلش می‌ره براشون، ولی من توی بهار نتونستم نیم ساعت اون دشت‌های سرسبز رو تحمل کنم. حالا شما بگیر که وسط میدون جنگ هم باشه و از ماشین کولردار و عینک آفتابی هم خبری نباشه.
    2- این درست که با کندن زمین می‌شه به آب رسید، ولی اون آب چیز قابل خوردنی از کار درنمیاد. احتمالن یک چیز به شدت گل‌آلوده که به درد خوردن نمی‌خوره.
    3- اگه حتا فرض کنیم سپاه عاشورا هفتاد نفر بودن و بیشتر نبودن، هفتاد نفر رو نمی‌شه با شیر بز و شتر سیراب کرد. بز بیچاره مگه چقد شیر می‌ده؟ و مگه چند بار در روز شیر می‌ده؟ اونم بزی که احتمالن از صاحبانش وضعش بدتره. و بعد شما تصور کنید این ملت توی وضعیت جنگ بودن و کلی روز محاصره(اگه بخواهیم قضیه رو از نظر تاریخی قبول کنیم اگه به لحاظ تاریخی کلش مردود یا محل شک و تردید باشه کل این حرف‌ها الکی می‌شه!)
    4-بچه گردن نداره ولی تیر به هرجاش که بخوره کارش رو می‌سازه، لازم نیست کسی به گردنش تیر بندازه.

    خب خب خب صبر کن! صبر کن! من اینا رو نگفتم که بگم هر چی توی نوحه و روزه می‌خونن راسته. همون طور که گفتم من اصلن کاری به راست و دروغش ندارم و اصلن حتا واسم مهم نیست که راست بوده باشه یا دروغ.من زندگی خودمو می‌کنم.
    من اینا رو گفتم که بگم با یک منطق اشتباه نمی‌شه اشتباه بودن یک چیز دیگه رو ثابت کرد. شما باید با منطقی که مو لای درزش نمی‌ره بحث کنی تا کسی نتونه متهمت کنه.

    Ultra:
    دوست عزیزم ممنونم از نظرت.
    پیش از این هم به دوست دیگری گفتم که در کامنت ها ثابت شد دمای هوا در آن روز چیزی بین 23 تا 28 درجه بوده. آب و هوای اهواز هم هیچ ربطی به آب و هوای کربلا ندارد. حتی نزدیک هم نیستند.
    2- اگر اینگونه باشد تمام چاه های جهان آبشان گل آلود و به در نخور است و بنا بر همین استدلال اکنون من و شما نباید اینجا باشم زیرا گذشتگانمان به دلیل عدم دسترسی به آب تصفیه شده مرده بودند.
    3- عمر بن سعد آب را 3 روز آخر بست تا شاید حسین پشیمان شده و بازگردد. نه عمر و نه یزید هیچ کدام قصد جنگ و کشتن حسین را نداشتند. پس تنها 3 روز بی آب مانده بودند. که با توجه به ذخیره آب قبلی، کندن چاه، شیر حیوانات اهلی و اینکه حضرت شب قبل از جنگ نوره کشیده و غسل کرده بودند پس بی آبی معنی ندارد. در ضمن بستن آب یک امر طبیعی در نبرد ها است که معاویه نیز تجربه آن را داشته. این از بی تدبیری حسین بوده که آب ذخیره نکرده بود.
    4- حسین دست یزید را برای بیعت پس میزند بعد برای یک لیوان آب جلوی لشکر یزید التماس می کند؟ مسخره است.

  36. وحیده Says:

    حالا اینا رو ولش کن حالا که تریپ تریپ رو دایره ریختن خرافاته بزار منم یه خرافه ی غیر واقعی و یه دروغ بزرگ رو فاش کنم ::::::::::::می دونم که با این فاش کردن خاطره ی بچگی خیلی از شما ها خراب می شه ولی بدونین که تو سری فیلم های تام و جری تو همه ی صحنه هایی که تام شیر می خوره اون شیر نیست بلکه دوغه و به دروغ به ما میگن شیره :))…………:))
    دیزنی نامرد سر همه ی ما رو کلاه گذاشته :))…………………….

  37. heidar Says:

    لطفا یکی برای من توضیح بدهد که حضرت چگونه مشک را از دستی که قطع شده میگیرد؟

    مشك آب طنابي دارد كه آن را بر شانه مي اندازند !!

    اصلا دست حضرت چگونه قطع شده؟ از مچ؟ از آرنج؟ از کتف؟ با چه چیز قطع شده؟ شمشیر؟

    از بازو قطع شده و با شمشير هم قطع شده و حرف هر واعظي سند نيست .

    خون ریزی شدید ناشی از قطع شدن دست در این میان کشک بوده؟

    اين شما هستي كه در نهايت ضعف جسمي و روحي قرار داري و اينها را نمي فهمي !

    امیدوارم بیاموزیم که تنها عقل و اندیشه خود را میزان قرار دهیم.

    منم اميدوارم كه شما همين عقل ناقص خود را ، با خود به گور ببريد .

    Ultra:
    حیدر عزیز در تمام روایت ها دلیل قطع شدن دست ابوالفضل همراه داشتن مشک آب بوده. اگر مشک بر دوشش آویزان بوده پس چرا دستش را قطع کرده اند؟ و دیگری اینکه باز اگر مشک بر دوشش آویزان بوده قضیه گرفتن مشک با دندان چه صیغه ای است؟

  38. heidar Says:

    لعنت به هرچي سگ سني و وهابي عايشه پرسته

  39. ميرزا عبدالزكي Says:

    بسمه تعالي
    نوشته هاتون خزعبلاتي بيش نيست. مرگ بر شما صهونيستان وهابي.

  40. Casper Says:

    اولا دوست عزیزم خانم فریده
    شما در واقع یه سوپر لیبرالی که حاضری حرف رو حتی اگه اون به کشورت خیانت کره باشه بپذیری اون اگه حرف خوبی داشت هیچ وقت در عمل به کشور خیانت نمی کرد و به بعثی یای عراق ملحق نمی شد
    و در مورد شما زری عزیز در اینکه عضو ساواک می شدید شک ندارم

    Ultra:
    کاسپر عزیزم
    اگر نگر شما از زری بنده هستم باید بگم که بنده نه زری هستم و نه خانم.

  41. ali Says:

    متن و همه پست ها رو خوندم!!
    این حرف رو همه قبول دارن که به ائمه خیلی ها خواسته یا ناخواسته دروغ می بندن. خودم توی خیلی عزاداری ها دروغ هم شنیدم. ولی مگه امام حسین اومد گفت بشینین داد بزنین حسین مظلوم بود؟ حسین رو یزید خوار کرد؟
    خودت رو بزار جای آخوند بالای منبر اگه مجلست گرم بود فردا هم بالای منبری و جیبت پر می شه والا خبری نیست! آدم دروغ هم می گه؟ خودت دروغ نگفتی تا حالا؟ یا فکر کردی آخوندا از پیش خدا اومدن دروغ نیمگن.
    من قبول ندارم امامم مظلوم بوده چون مظلوم هم گناهش کمی از ظالم نداره، مقاومت در برابر ظلم رو نمی شه مظلوم بودن تفسیر کرد.
    من نمی دونم تو به چی اعتفاد داری که از اعتقاد خودت بات حرف بزنم ولی می دونم حق ندارم به اعتقادت توهین کنم. چون شیعه علیم یاد گرفتم به کسی توهین نکنم. اگر اشکالی هست که حتما هست از من و امسال منه نه از شیعه.

  42. بی گاه Says:

    ای چشم تو بیمار ، گرفتار ، گرفتار

    برخیز چه پیشامده این بار علمدار

    گیریم که دست و علم و مشک بیفتد

    برخیز فدای سرت انگار نه انگار

  43. بی گاه Says:

    گام های استوار و مصمم، پهنه محبوس زمین را می لرزاند، زمان در حیرت این حرکت، مغزها عاجز از

    تحلیل این مقصد، دانایان به نادانی معترف و اندیشمندان از اندیشیدن عاجز

    .

    کاروان شهادت، آغازگر تاریخ ، تاریخی که دوباره نگاشته می شود و آنچه را از دعوت آدم و شهادت هابیل و

    ضربه های تبر ابراهیم وعصای موسی و شمشیر عیسی (ع) و هیبت محمد(ص) و ذوالفقار علی (ع)

    و نرمش غرور آفرین حسن(ع) به عنوان فلسفه تاریخ در بر دارد دگر بار، برای همیشه می خواهد به ثبت

    برساند.

    نشسته سایه ای از آفتاب بر رویش

    به روی شانه طوفان رهاست گیسویش

    ز دوردست سواران دوباره می آیند

    که بگذرند به اسبان خویش از رویش

    کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم

    که باد از دل صحرا می آورد بویش

    کسی بزرگتر از امتحان ابراهیم

    کسی چنان که به مذبح برید چاقویش

    نشسته است کنارش کسی که می گرید

    کسی که دست گرفته به روی پهلویش

    هزار مرتبه پرسیده ام زخود او کیست

    که این غریب نهاده است سر به زانویش

    کسی در آن طرف دشت ها نه معلوم است

    کجای حادثه افتاده است بازویش

    کسی که با لب خشک و ترک ترک شده اش

    نشسته تیر به زیر کمان ابرویش

    کسی است وارث این دردها که چون کوه است

    عجب که کوه ز ماتم سپید شد مویش

    عجب که کوه شده چون نسیم سرگردان

    که عشق می کشد از هر طرف به هر سویش

    طلوع می کند اکنون به روی نیزه سري

    به روی شانه طوفان رهاست گیسویش

  44. دکتر حسام الدین Says:

    حرف خاصی ندارم
    فقط اومدم بگم من دکتر نیستم یه وخ باور نکنید

  45. دکتر حسام الدین Says:

    اقا من این شکلکی و که این وبلاگت بهم داده دوست ندارم خیلی لوسه

  46. دکتر حسام الدین Says:

    از اجناس داخل مغازه هم دیدن بفرمایید
    دیدن سایت ما هم ضرر نداره
    !!!سیب خوشبو!!!

  47. دکتر حسام الدین Says:

    http://sibekhoshboo.ir/

  48. وحیده Says:

    باب اصن امام حسین اگر دست امامتشو می کرده زیر خاک آب می زده بیرون که این کارم چند وقت قبل از عاشورا واسه یه پیرزن تو صحرا کرده بوده حالا چرا این کارو تو عاشورا نکرده واسه این که الاغایی مثل من و ……تحت تاثیر قرار بده بگه بابا من بی هیچی جونم و دادم بعدم ببینین اینا چه غاصبای کرگدنبی شاخ و بزای فر خورده ای هستن که رحم و مروت و مردونگی سرشون نمی شه که بعدا نیایم ما بگیم اره خوب معجزه بوده کار خاصی نبوده که ولی این ناتانائیل زبون نفهم هر کاری که بکنی یه چرا؟ توش میاره
    اون حوای زبون نفهمم خدا گفت بشر نخور از اون سیب لعنتی چرا اورد دیگه از اون بالاتر؟
    حالا گیر دادین به حسین ما

  49. وحیده Says:

    بعدم اگر مشکل آب و تشنگی مطرح نبوده و اون زمینا یه طوری بوده که با 4 .5 متر چاه به آب می رسیدن پس چرا استراتجیکس جنگیه اون یزیدیای بی پدر مادر حروم زاده این بوده که کناره ی رود و محاصره کنن که آب به سپاه امام نرسه ؟؟ ها؟؟؟یعنی اونا اندازه ماها عقلشون نمی رسیده؟چرا آب و بستن ؟ اگر آب قضیه مهمی نبوده خوب اونا یه فکر دیگه ای می کردن که امام و تحت فشار بزارن خوب آخه فیلسوف

  50. وحیده Says:

    بعدم سر اینکه چرا علی اصغر و زده نه فرمانده ی سپاه و واسه این بوده که با یه تیر دو تا نشون بزنه فکر کن بچه ی 6 ماهت رو دستت تو خون بال بال بزنه دیوونه نمی شی؟؟؟اون هرمله ی فلان فلان شده با این کار هم پسر و زده هم پدرو…اگر نمی دونی بدون که سپاه یزید لامصب جنگ روانی هم تو استراتجیکسش بوده
    ابوالفضلم که قربونش برم یه پا تختی و پوریای ولی بوده واسه خودش دمش گرم با این که امام نبوده ها ولی چه جنمی داشته تونسته کرده

  51. یه مخلوق خدا Says:

    یه نکته دیگر هم اینکه این جمله که یزید و ابن سعد قصد جنگ نداشتند و میخواستند حضرت برگردد؛ درست نیست. آنها تمام راه ها را بستند و گفتند یا باید بیعت کنی و یا باید جنگ کنی. حضرت هم بیعت نکردن را انتخاب کرد. جنگ را هم عمر سعد شروع کرد.
    یک نکته دیگر هم اینکه نمیدونم میدونی با نه؛ ولی توی خلفا تنها کسی که به زور از کسی بیعت نگرفت خود امیرالمومنین بود و بقیه آقایون به زور بیعت گرفتند.

  52. امیر Says:

    وقتی می گویم که به دین و مذهب هم احترام بگذازیم می گویی دین اسلام دین سیاسی است. جالب است، سیاست از نظر شما ضربه زدن و بی احترامی به شیعه به نفع امریکا و انگلیس است.
    ما مسلمانان تا کی می خواهیم لجوج باشیم.
    خاطرات آقای منتظری را نگاه می کردم که نوشته بود: در مسجدی نزدیک محله اهل سنت شخصی هز شب مزاسم نوحه حضرت زهرا بر پا می کرد. پس از تعقیب آن شخص و پیگیری ما جرا دریافتم که هزینه این نوحه ها و عزاداری ها از سفارت انگلیس تامین می شود.
    هزینه سایت تو را که می دهد؟
    ما شیعه هستیم و مذهب ما وارد زندگی شخصی ما می شود. جه کار به زندگی شخصی تو داریم. تو در مسجد یا خانه خود برای خلیفه ها عزاداری کن کسی بر تو ایراد می گیرد؟ یا اصلا بت پرست یا بی دین شو. به کسی ربطی ندارد. اگر اندکی به دموکراسی اعتقاد داشته باشی می فهمی که هر کس آزاد است به عقاید خود. می تواند داستان های به قول تو تخیلی را قبول کند یا نکند. از صدز اسلام تا کنون شیعه کی حکومت داشته که بخواهد بنیاد به اهل سنت دعوا کند یا سیاست ناجور پیاده کرده باشد.
    مگر همین صدام در کشوری که اکثریت شیعه بودند حکومت نمی کرد و به کشور شیعه حمله کرد. مگر در کشور بحرین با اکثریت شیعه حکومت سنی وجود ندارد. مگر در همان صدر اسلام که حکومت اهل سنت بی دلیل برای کشور گشایی به ایران حمله نکرد؟ ما چه فاجعه انسانی در حد این برای اهل سنت درست کردیم؟
    خداییش ما خطرناکیم؟
    نمی خواهم بگم که اهل سنت خطر ناکند. بلکه این کار ها را من ناشی از اخلاق های خودمان و خوی اشخاص می دانم. کما اینکه به نظر من یک بت پرست یا بی مذهب می تواند انسانی بسیار خوب باشد و یک مسلمان می تواند از یک حیوان هم پست تر باشد.
    باز هم به تو پیشنها می کنم ببین کاری که می کنی به نفع کیست. شیعه و سنی هر دو مسلمان هستند و بالاخره در بهشت می روند. پس کاری نکن که به نفع دشمنان اسلام باشد. شاید ما متفاوت یا گمراه باشیم اما با تساهل همه چیز حل می شود.

    Ultra:
    امیر عزیزم
    من سنی نیستم. مسلمان هم نیستم. هزینه وبلاگم را هم wordpress می دهد.
    من نمی دانم شما خطرناک هستید یا نه، اما از نگر من دین اسلام یک دین سیاسی و خطرناک برای هر نوع جامعه ای است و تا آنجا که می توانم در برابر این دین خشونت طلب و جاهل پرور می ایستم. انشاءالله به حق این شب های عزیز محرم روزی شاهد حذف اسلام و اندیشه های خطرناکش از جهان باشم.

  53. سینا Says:

    در مورد گرمای هوا که گفتی اصلا قابل قبول نمیتونه باشه من هم آبادان زندگی کردم هم عراق در تابستان بودم(البته شاید بگی من عراقی یا مزدور و از این خرفها) کی گفته هوا در اون موقع میانگین 27 یا نزدیک اونه مواقعی میرسه که در مهرماه به 44 هم میرسه تازه خودت هم میدونی بعضی سالها دمای هوا به طرز محسوسی بالا یا پایین میاد که اون سالها است مثلا همین اهواز الان در دی ماه زیر صفر هم رسید بر عکس سالهای قبل ولی در مهرماه هوا خیلی گرم هم داشتیم .این جوری که با قطعیت گفتی آدم فکر میکنه اونجا خبرنگار این شبکه های لس آنجلسی بودی داشتی فیلم میگرفتی.البته چند سالی هست که امثال شماها که ادعای کوروش پرستی و سسنگ پرستی دارن و ادای روشنفکر ها رو هم در میارن زیاد شدن.در ضمن من هم با بریده شدن دست ابوالفضل (ع) زیاد اعتقادی ندارم و این فرقی در نگرش من به اون نمیکنه .اما این داستان من در اوردی اورینب هم دیگر جالبه .آخه یزید نمیتونسته اون سردارو یک جوری مسموم کنه یا .. که این همه نقشه میکشه و سالها صبر میکنه تا کوفیان نامه به حسین بنویسند من نمیدونم واسه اینکه بگید اینها دروغه مجبورید یک دروغ بزرگتر رو بنویسید

    Ultra:
    سینا گرامی
    نخست اینکه من هیچ گاه به کسی انگ مزدور جایی یا کسی بودن را نمی زنم. از نگر من در این دنیای مجازی افراد پشت این IP ها هر کدام شخصیتی قابل احترام دارند. نگر شما نیز چون شخصیتتان برایم محترم است.
    من بر اساس این منبع دمای هوا را بین 23 تا 28 تخمین زدم. حرف شما هم درست است. ممکن است بر اساس تغییرات خاص جو دما تعادل همیشگی را نداشته باشد.

  54. ali Says:

    دوست عزيز مطلبت را خواندم. به نظرم بسيار منطقي آمد. گرچه رگه هايي از تعصب ضد مذهبي هم در لابلاي آن ديده مي شود.
    دوستاني كه نقدي بر مطالب شما نوشته اند از زاويه ديد يك نفر قر بيست و يكمي نوشته اند.
    براي تحليل وضعيت موجود در كربلا ،بايد نحوه زندگي مردم آن دوران را در نظر گرفت.
    در مورد آب :
    اول اينكه اطراف رود فرات تا فرسنگها سرسبز و پوشيده از كشتزارها و درختان نخل بوده است و اگر اين واقعه در مهرماه اتفاق افتاده باشد، شايد از كشتزارها خبري نبوده ملي قطعا نخلستانها وجود داشته.
    دوم اينكه آب چاه قابل شرب نبوده، بايد در نظر داشت كه عرب باديه نشين و بياباني به ندرت رودخانه ديده و يا از آب چشمه استفاده ميكرده. بلكه بيشتر از آب باران جمع شده در بركه ها كه همه حيوانات اهلي و وحشي هم از آن استفاده مي كرددند ، مي نوشيده و يا از آب چاههايي كه حتي ده ها سال يكبار هم لايروبي نمي شدهاست. روشن است كه بدليل روباز بودن اين چاهها انواع كثافات و آشغالها هم در ته آن جمه مي شده. و اگر همين عرب در كنار رود فرات كه از پرآب ترين و تميزترين رودخانه ها ي مناطق عربي بوده چاهي ميزد قطعا برايش از آب زمزم و كوثر گوارا تر مي بوده است.
    سوم اينكه لشگر عمر سعد چه ميزان از رودخانه را قرق كرده بودند؟ 2 كيلومتر؟ 5 كيلومت؟ 10 كيلومتر؟ حتي اگر 20 كيلومتر هم قرق كرده باشند، يك اسب سوار قابل در هر ساعت بيش از اين فاصله را مي تواند طي كند و لشكر حسين هم در كل 200-300 نفر بيشتر كه نبوده چند سوار با 15-20 مشك مي توانستند در عرض نصف روز از فاصله 50 كيلومتري آب بياورند. لشكر ده ها هزار نفري كه نبوده نتوانند سيرابش كنند.
    چهارم اينكه در مورد بستن آب اتفاق نظري در تواريخ وجود ندارد. فقط مورخين مورد استناد شيعه اين قضيه را بسط داده و بيشتر بصورت تراژيك نقل كرده اند و هدفشان هم بسيج احساسات اقليت بسيار كوچك علوي بوده(چون در آن زمان هنوز از كلمه شيعه استفاده نمي شده) چه بسا كه اصلا قضيه به اين شكل نبوده است.

    در مورد هوا:
    باز تاكيد مي كنم زماني كه از گزما حرف مي زنيم نبايد خودمان را در نظر بگيريم كه معمولا در ماشين يا منزل زير كولر نشسته ايم و بيرون از خانه هواي 40 درجه اهواز را نمي توانيم2 ساعت تحمل كنيم. بلكه بايد در نظر بگيريم كه حسين كه در زمان مرگش حدود 55 سال داشت ، تمام اين مدت در در بيابانهاي حجاز و جزيره العرب و در جنگها و سختيها گذرانده بود نه در زير كولر. همچنين حسين يكي از فر ماندهان عرب در حمله به ايران و شكست وكشتار ساسانيان و نيز خانواده آنها كه در پشت منطقه نبرد بودند، بوده است. بنابر اين در سال 61 هجري قمري وي و طرفدارانش گرماي بسيار زياد منطقه حجاز در وسط تابستان را پشت سر گذاشته و وارد منطقه اي معتدل تر يعني كربلا آن هم در فصل پاييز شده بود پس گرماي هوا براي لشكر حسين نمي توانست غير قابل تحمل باشد.

    در مورد علي اصغر:
    من با نظر شما موافقم. وي در آن زمان سني نبوده كه نياز به آب داشته باشد. اگر هم مادرش بي آبي كشيده قطعا مي توانستند از همان اندك آب و يا شير حيوانات ، مادر نوزاد را سيراب كنند. اگر هم به فرض محا حسين علي اصغر را جلوي لشكر آورده باشد قطعا بخطر آب نبوده.

    در مورد صحبت كردن حسين با لشكر يزيد:
    فكر مي كنم حسين حتي بلندگوي دستي هم داشت نمي توانست صداي خود را به گوش يك پنجم از لشكر مقابل كه با نقل قولهاي مختلف حدود 10000 نفر بوده اند برساند چه رسد به اينكه باور كنيم پيرمردي كه تشنه هم بوده و عزيزان خود را هم از دست داده بوده ، بتواند براي لشكري خونخوار و نيمه وحشي كه غرق در هيجان حمله و غارت و تجاوز بودند و مدام خود نعره واسبانشان شيهه مي كشيدند ، سخنراني و موعظه كند و يا همانگونه كه شما نوشته ايد آب تمنا كند.
    ديگر اينكه تا سال 61 هجري بنا به روايت كتاب «فرق و نحل اسلام»، دهها فرقه ديني به وجود آمده بود كه كمتر ديگر فرق را قبول داشتند و تنها وجه اشتراكشان بدست آوردن پول و مقام بود. مگر اينكه حسين فرد واقع بيني نباشد كه براي اين گروه كه هنوز دين در وجودشان نهادينه نشده بود و خوي غارت و چپاول چند قرن را با خود داشتند ، موعظه كند .
    در مورد ابولفضل:
    بنده هم مثل خيلي از افراد جامعه تا حدود 15 سال پيش ، در مجالس عزا و سخنراني و مداحي روحانيون و مداحان شركت داشتم ولي حتي يكبار هم نشنيدم گفته شود كه حسين و ابوالفضل باهم دنبال آب رفته باشند، بلكه روايت غالب همان رفتن عباس دنبال آب و ادامه ماجراست كه اگر تعصبي در كار نباشد، ابتدايي ترين مغزها هم بايد به اين داستان آبكب به ديداه شك نگاه كنند چه رسد به اينكه بر سر منابر و نيز راديو تلويزيون دروغ به اين بزرگي براي تحميق مردم عوام هر روز تكرار شود.

    بنده هم معتقدم هركه مي خواهي باش همين كه پنجره اي براي روشن شدن حقايق گشوده اي بسيار خوبست. دوستان منتقد هم بجاي فحش و نفرين دلايل خود را بنويسند تا ما هم بدانيم.
    شاد باشيد و به اميد روزي كه مردم به آگاهي برسند.

  55. یک مسلمان زاده Says:

    سلام دوست عزیز
    مطلب جالبی بود و خیلی از جاها منو به خنده واداشت.
    راستش من همچین دین و ایمان درست و حسابی ندارم و بیشتر مواقع مثل خودتون به همه چیز شک می کنم! اما چون از بچگی این مسائل رو تو گوشمون کردن، برامون بصورت تابو در اومده
    یک لحظه فکر کنید که هیچ حامی و پشتیبانی ندارید که در لحظات سخت و بحرانی که از همه جا قطع امید کردین به دادتون برسه و بهش پناه ببرید. چه حالی میشین؟ مطمئنا همه انسانها به عنوان مخلوقات ضعیف و بی پناه به پشتوانه و تکیه گاهی فراتر از انسانهایی مثل خودمون محتاج داریم.
    بهترین دست آویز در چنین شرایطی دینه و مردم به راست یا دروغش هم کاری ندارن اونا به این آرامشی که از اعتقاداتشون می گیرن کار دارن.
    موفق باشید

    Ultra:
    دوست گرامی
    حرف شما درست است. یک معتاد هم هنگامی که به احساس خماری می کند مخدر برایش آرامش بخش ترین چیز در دنیاست. اما آیا واقعا مخدر دست آویز مناسبی برای رسیدن به آرامش است؟ همه می دانیم اعتیاد اوست که باعث می شود با مخدر آرامش یابد و بدون اعتیاد مسلما زندگی بهتری خواهد داشت. حال شما از کجا می دانید با ترک دین آرامشتان از بین می رود؟ دیدن دارها معتاد دین هستند و اگر ترکش کنند دیگر برای آرامش نیازی به آن ندارند. البته این نگر من است که از دید یک بی دین حرف می زنم.

  56. احد Says:

    عکسی هم از آقای خزعلی دادی من فکر می کنم که نویسنده از هر دو و حتی ازسگ هم نجس تر است چون با عکس جعلی ؛ ترکیب دو عکس در کنارهم یک عکس ساخته ؛ از بس ناشی بوده با وجود امکانات فعلی نتوانسته یک عکس صحیح بسازد
    البته این نظر آزاد من است !!؟

    Ultra:
    عکس صحیح یعنی چی؟

  57. ایرانی Says:

    متاسفانه بنده در زمینه تاریخ بسیار اطلاعات اندکی دارم و به همین خاطر از هر گونه اظهار نظر خود داری مینمایم ولیکن معتقدم که دین به سلسله داستانها و وقایعی میپردازد که در گذشته اتفاق افتاده اند و انسانها میبایست از آنها درس بگیرند مانند داستانهای نقل شده در همه کتب مقدس که بعضا دخل و تصرف در آنها امری طبیعی است که آن هم اولا زاده ذهن خلاق بشر است و ثانیا محلی است مناسب جهت کسب درآمد.
    اما سیاست به سلسله مطالبی میپردازد که در آینده با آنها روبرو خواهیم شد و انسان ها میبایست با ترکیب ذهن خلاق خود و تجربیات نقل شده در داستانهای دینی ، راهی را برای سعادت بشری فراهم سازند. یعنی تجربه بد دیگران را تجربه نکنیم بدون اینکه سوزنمان در گذشته گیر کند.
    حسین نیز یک قسمت از تاریخ است که اگر با نگاهی متفاوت و غیر متعصب به آن نگاه کنیم درسهای زیادی در آن نهفته است و اگر آنقدر درایت داریم که درست را از نادرست تشخیص دهیم باید بر آن مطالبی تمرکز کنیم که آینده ما را روشن تر میسازد. حسین هم بنده خدا بوده. بنده ایی همانند ما دارای گوشت و پوست و خون. دارای حس ترس ، گرسنگی و تشنگی که قسمتی از تاریخ بشر را تشکیل داده و ما چه بسیار داریم از انسانهای که در تاریخ بشری برای اعتقاداتشان جان داده اند و تاریخ ساز شده اند.
    دیر زمانی از رشادت های جوانان ایرانی برای دفاع از میهنمان نمیگذرد. جوانانی که قسنتی از تاریخ را رقم زدند. ولیکن با یک واقعه و با یک داستان نمیتوان تمام تاریخ را رقم زد. یعنی هر نکته زمانی و هر سخن مکانی دارد. از تاریخ درس گرفتن خوب است ولی نه به قیمت از دست دادن تمام تاریخ.پس ای ایرانی ، بیا از هر داستان و روایتی ، از هر قوم و مذهبی که باشد ، آن قسمت هایی که ایران را آباد میسازد و ایرانی را سربلند ، بهره گیریم و همه دست در دست هم برای آبادانی و افتخار میهنمان با هر دین و مذهب و با هر نگاه و سلیقه تلاش نماییم تا بتوانیم روزی قسمت مهمی از تاریخ بشر را رقم زنیم و همگان به نیکی از ما یاد کنند. همچون اجدادمان داریوش و کوروش کبیر که نقطه های سفید و پاک تاریخ ایران زمین هستند. تمامی ادیان سعادت بشری را خواسته اند و این امر میسر نمیگردد مگر بدست خود بشر.

    Ultra:
    دوست گرامی
    نخست آنکه بسیاری از داستان های کتب الهی تنها افسانه های تاریخی همان منطقه ای هستند که آن کتب از آنجا برون آمده اند. برای نمونه افسانه نوح و کشتی اش و یا موسی و عصایش.
    دوم آنکه مطمئنا از بسیاری داستان ها می توان پند و اندرز آموخت. پند رویداد تاریخی عاشورا نیز روشن است. طمع نکنیم و با سیاست کارهایمان را پیش بریم تا سرمان را مانند حسین بر باد ندهیم.
    برای نظرتان هم بسیار سپاس گذارم.

  58. Arash Says:

    به یزدان که گر ما خرد داشتیم کجا این سرانجام بد داشتیم
    دوستان عزیزی که مطالبتان در بالا آمد واقعا کمی بنشینید و فکر کنید و مقداری آن خرد ی که شوربختانه الان ما ایرانیان از ان بی بهره شده ایم را با هزار زحمت روشن کرده و آن را به کار بندازیم . ببیند فرض کنید شما در یک کشور دور دست زندگی می کردید و این روز یعنی عاشورا به ایران می امدید و این صحنه ها را می دیدید واقعا چه احساس انزجاری بهتون دست میداد . بجای اینکه محیط را برای خود شاد کنید و زمینه رشد فکری و شکوفایی را فراهم می اوردید دنبال غزا و ماتم میگردید آخه برای چه؟
    نگاهی به بقیه کشورهای جهان کنید . نگاهی به همین چین چه رنگهای شادی میبینید.
    درایران ما چه؟
    گیریم که قضیه حسین هم حقیقت داشت بعد از 1400 سال این تو سر زنی چه معنیی داره؟
    یک کم به خود اییم و این حقارت ها را از خود دور کنیم . از این جوانها بجای عصبیت و فحش دادن میخوام بروند و مقداری تاریخ کشورشان را بخوانند. تاریخ صفویه و تاریخ اعراب پیش از اسلام را

    درد دل زیاد است نمیدانم از کجا شروع کرده و در کجا پایانش دهم

    آرش

    Ultra:
    آرش عزیزم
    شاید این حرف شما حرف خیلی از مردم ایران باشد. به امید برچیده شدن بساط جهالت از این کشور و جایگزینی خرد و آن اندیشه به جای آن.

  59. فرزاد Says:

    از گزارش‏هاي معتبر تاريخي، چنين به دست مي‏آيد که سه روز قبل از شهادت امام حسين عليه‏السلام (در روز هفتم محرّم)، دستوري از عبيدالله بن زياد از اين قرار به عمر بن سعد ابلاغ شد: «بين حسين و آب، فاصله انداز و مگذار که قطره‏اي از آن بنوشند». او اين عمل را نوعي انتقام در مقابل بستن آب بر عثمان تلقي کرد!(1 )

    ابن سعد به مجرد دريافت اين دستور، عمرو بن حجاج را با پانصد سوار، مأمور مراقبت از رودخانه فرات، به منظور جلوگيري از دسترسي امام عليه‏السلام و يارانش به آب کرد . در اين سه روز، امام عليه‏السلام و يارانش از راه‏هاي مختلف، سعي در دسترسي به آب داشتند؛ زيرا تحمل تشنگي در آن بيابان سوزان – به ويژه براي زنان و کودکان – بسيار طاقت‏فرسا بود .

    در برخي از گزارش‏ها چنين آمده است: امام حسين عليه‏السلام در محدوده اردوگاه خود اقدام به حفر چاه‏هايي کرده بود؛ اما وقتي گزارش آن به ابن زياد رسيد، او دستور شدت عمل بيشتر و ممانعت از حفر چاه را به ابن سعد ابلاغ کرد.(2 )

    همچنين گزارشي از حمله شبانه حضرت عباس عليه‏السلام به همراه سي سوار و بيست پياده به پرچمداري نافع بن هلال، به فرات، در منابع معتبر نقل شده است. آنان پس از درگيري با گروه عمرو بن حجاج، موفق به پر کردن بيست مشک آب شدند.(3 )

    برخي از گزارش‏ها حکايت از ريختن آب از سوي امام عليه‏السلام بر چهره خواهرش زينب سلام‏اللّه عليها در روز عاشورا دارد؛ زيرا وقتي او اشعار آن حضرت مبني بر نزديک بودن شهادتش را شنيد، از حال رفت.(4) اين گزارش، دلالت بر وجود آب در شب عاشورا مي‏کند .

    علامه مجلسي در بحارالانوار، مسئله عدم وجود آب را در صبح روز عاشورا – حتي براي آشاميدن – با صراحت بيشتري مطرح مي‏کند. در اين گزارش، چنين آمده است :

    « سپس امام عليه‏السلام به اصحاب خود فرمود: برخيزيد و آب بنوشيد که آخرين آذوقه شما از دنياست و وضو بگيريد و غسل کنيد و لباس‏هاي خود را با آن بشوييد تا کفن‏هاي شما باشد. آن‏گاه، امام عليه‏السلام نماز صبح را با آنان به جماعت خواند».(5 )

    از گزارش‏هاي مربوط به روز عاشورا چنين استفاده مي‏شود که پس از تمام شدن اين ذخيره آبي، ديگر دسترسي به آب ميسر نشد و امام عليه‏السلام، ياران و خاندانش، در آن گرماي طاقت‏فرساي کربلا، تا هنگام شهادت، علاوه بر مبارزه سنگين با دشمن، با تشنگي شديد نيز دست به گريبان بودند .

    علامه مجلسي در ادامه گزارش خود سخن از ريشخند يکي از لشکريان عمر بن سعد به نام تميم بن حصين خزاري به ميان آورده که مي‏گويد :

    « اي حسين و اي ياران حسين! آيا به آب فرات نمي‏نگريد که چگونه همانند شکم مار مي‏درخشد؟ به خداوند سوگند! از آن قطره‏اي نخواهيد آشاميد تا آن که مرگ را دريابيد».(6 )

    حر نيز در روز عاشورا و در هنگام نصيحت به کوفيان، آنان را به جهت ممانعت از دسترسي امام عليه‏السلام و يارانش به آب فرات، توبيخ کرد.(7 )

    همچنين گزارش تلاش امام عليه‏السلام براي به دست آوردن آب و ممانعت شمر از آن و ريشخند او به آن حضرت و نفرين امام عليه‏السلام بر او، در برخي از منابع آمده است.(8 )

    علامه مجلسي نقل مي‏کند که حضرت عباس عليه السلام از طرف امام عليه‏السلام مأمور شد تا براي اطفال و کودکان حرم آب بياورد و همان‏گونه که مشهور است، حضرت عباس عليه‏السلام موفق به آوردن آب نشد و در راه بازگشت، به شهادت رسيد.(8 )

    از سوي ديگر، از مطالعه فراز و نشيب‏هاي حماسه کربلا، به روشني آشکار مي‏شود که امام حسين عليه‏السلام در جريان نهضت عاشورا، همواره «نگاهي به آسمان» داشته؛ بدون اين که از «نگاه زميني» غافل باشد؛ به طوري که «عقلانيت و تدبير»، در رفتارها و تصميم‏گيري‏هاي امام حسين عليه‏السلام به روشني قابل مشاهده است .

    نمونه اين کار هنرمندانه امام حسين عليه‏السلام، جريان آب و عطش روز عاشوراست . امام حسين عليه‏السلام، گروه‏هايي را براي پر کردن مشک‏هاي آب مي‏فرستاد و حتي براي پيش‏بيني‏هاي لازم در موقعيت بحران، اقدام به حفر چاه کرد. او و ياران و خاندانش، از آب به دست آمده، براي نوشيدن، وضو و غسل استفاده مي‏کردند. علت اين که از آب براي وضو و غسل استفاده مي‏کردند، اين بود که از نظر شرعي، با وجود آب، تيمم جايز نيست و اين گونه که شواهد تاريخي نشان مي‏دهد، فراهم کردن آب، مشکل بود؛ ولي محال نبود؛ به طوري که حتي در روز عاشورا و در گرماگرم جنگ، باز هم حضرت عباس عليه‏السلام آماده مي‏شود تا يک بار ديگر آب بياورد .

    گوياترين تحليل در اين واقعه، اين است که سه نگاه «آسماني، زميني و تاريخي»، با هم گره مي‏خورند. از نگاه آسماني، اوج ايثار، رضا و تسليم به درگاه پروردگار و اطاعت از امام معصوم، تحقق يافت. از نظر زميني، اوج عطوفت و مهرباني در ميان اولياي الهي و کودکان خاندان امام، نشان داده شد و از نظر تاريخي نيز يکي از شديدترين صحنه‏هاي قساوت دشمنان به نمايش گذاشته شد؛ به طوري که حتي از رسيدن آب به کودکان نيز جلوگيري کردند .

    1. بلاذري، انساب الاشراف، ج 3، ص 180 .

    2. ابن اعثم کوفي، الفتوح، ج 5، ص 91 .

    3. وقعة الطّف، ص 152 .

    4. تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 244 .

    5. بحارالانوار، ج 44، ص 317 .

    6. همان .

    7. انساب الاشراف، ج 3، ص 189 .

    8. ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص 86 .

    9. بحارالانوار، ج 45، ص 41 و 42 .

    ابن سعد به مجرد دريافت اين دستور، عمرو بن حجاج را با پانصد سوار، مأمور مراقبت از رودخانه فرات، به منظور جلوگيري از دسترسي امام عليه‏السلام و يارانش به آب کرد . در اين سه روز، امام عليه‏السلام و يارانش از راه‏هاي مختلف، سعي در دسترسي به آب داشتند؛ زيرا تحمل تشنگي در آن بيابان سوزان – به ويژه براي زنان و کودکان – بسيار طاقت‏فرسا بود .

    در برخي از گزارش‏ها چنين آمده است: امام حسين عليه‏السلام در محدوده اردوگاه خود اقدام به حفر چاه‏هايي کرده بود؛ اما وقتي گزارش آن به ابن زياد رسيد، او دستور شدت عمل بيشتر و ممانعت از حفر چاه را به ابن سعد ابلاغ کرد.(2 )

    همچنين گزارشي از حمله شبانه حضرت عباس عليه‏السلام به همراه سي سوار و بيست پياده به پرچمداري نافع بن هلال، به فرات، در منابع معتبر نقل شده است. آنان پس از درگيري با گروه عمرو بن حجاج، موفق به پر کردن بيست مشک آب شدند.(3 )

    برخي از گزارش‏ها حکايت از ريختن آب از سوي امام عليه‏السلام بر چهره خواهرش زينب سلام‏اللّه عليها در روز عاشورا دارد؛ زيرا وقتي او اشعار آن حضرت مبني بر نزديک بودن شهادتش را شنيد، از حال رفت.(4) اين گزارش، دلالت بر وجود آب در شب عاشورا مي‏کند .

    علامه مجلسي در بحارالانوار، مسئله عدم وجود آب را در صبح روز عاشورا – حتي براي آشاميدن – با صراحت بيشتري مطرح مي‏کند. در اين گزارش، چنين آمده است :

    « سپس امام عليه‏السلام به اصحاب خود فرمود: برخيزيد و آب بنوشيد که آخرين آذوقه شما از دنياست و وضو بگيريد و غسل کنيد و لباس‏هاي خود را با آن بشوييد تا کفن‏هاي شما باشد. آن‏گاه، امام عليه‏السلام نماز صبح را با آنان به جماعت خواند».(5 )

    از گزارش‏هاي مربوط به روز عاشورا چنين استفاده مي‏شود که پس از تمام شدن اين ذخيره آبي، ديگر دسترسي به آب ميسر نشد و امام عليه‏السلام، ياران و خاندانش، در آن گرماي طاقت‏فرساي کربلا، تا هنگام شهادت، علاوه بر مبارزه سنگين با دشمن، با تشنگي شديد نيز دست به گريبان بودند .

    علامه مجلسي در ادامه گزارش خود سخن از ريشخند يکي از لشکريان عمر بن سعد به نام تميم بن حصين خزاري به ميان آورده که مي‏گويد :

    « اي حسين و اي ياران حسين! آيا به آب فرات نمي‏نگريد که چگونه همانند شکم مار مي‏درخشد؟ به خداوند سوگند! از آن قطره‏اي نخواهيد آشاميد تا آن که مرگ را دريابيد».(6 )

    حر نيز در روز عاشورا و در هنگام نصيحت به کوفيان، آنان را به جهت ممانعت از دسترسي امام عليه‏السلام و يارانش به آب فرات، توبيخ کرد.(7 )

    همچنين گزارش تلاش امام عليه‏السلام براي به دست آوردن آب و ممانعت شمر از آن و ريشخند او به آن حضرت و نفرين امام عليه‏السلام بر او، در برخي از منابع آمده است.(8 )

    علامه مجلسي نقل مي‏کند که حضرت عباس عليه السلام از طرف امام عليه‏السلام مأمور شد تا براي اطفال و کودکان حرم آب بياورد و همان‏گونه که مشهور است، حضرت عباس عليه‏السلام موفق به آوردن آب نشد و در راه بازگشت، به شهادت رسيد.(8 )

    از سوي ديگر، از مطالعه فراز و نشيب‏هاي حماسه کربلا، به روشني آشکار مي‏شود که امام حسين عليه‏السلام در جريان نهضت عاشورا، همواره «نگاهي به آسمان» داشته؛ بدون اين که از «نگاه زميني» غافل باشد؛ به طوري که «عقلانيت و تدبير»، در رفتارها و تصميم‏گيري‏هاي امام حسين عليه‏السلام به روشني قابل مشاهده است .

    نمونه اين کار هنرمندانه امام حسين عليه‏السلام، جريان آب و عطش روز عاشوراست . امام حسين عليه‏السلام، گروه‏هايي را براي پر کردن مشک‏هاي آب مي‏فرستاد و حتي براي پيش‏بيني‏هاي لازم در موقعيت بحران، اقدام به حفر چاه کرد. او و ياران و خاندانش، از آب به دست آمده، براي نوشيدن، وضو و غسل استفاده مي‏کردند. علت اين که از آب براي وضو و غسل استفاده مي‏کردند، اين بود که از نظر شرعي، با وجود آب، تيمم جايز نيست و اين گونه که شواهد تاريخي نشان مي‏دهد، فراهم کردن آب، مشکل بود؛ ولي محال نبود؛ به طوري که حتي در روز عاشورا و در گرماگرم جنگ، باز هم حضرت عباس عليه‏السلام آماده مي‏شود تا يک بار ديگر آب بياورد .

    گوياترين تحليل در اين واقعه، اين است که سه نگاه «آسماني، زميني و تاريخي»، با هم گره مي‏خورند. از نگاه آسماني، اوج ايثار، رضا و تسليم به درگاه پروردگار و اطاعت از امام معصوم، تحقق يافت. از نظر زميني، اوج عطوفت و مهرباني در ميان اولياي الهي و کودکان خاندان امام، نشان داده شد و از نظر تاريخي نيز يکي از شديدترين صحنه‏هاي قساوت دشمنان به نمايش گذاشته شد؛ به طوري که حتي از رسيدن آب به کودکان نيز جلوگيري کردند .

    1. بلاذري، انساب الاشراف، ج 3، ص 180 .

    2. ابن اعثم کوفي، الفتوح، ج 5، ص 91 .

    3. وقعة الطّف، ص 152 .

    4. تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 244 .

    5. بحارالانوار، ج 44، ص 317 .

    6. همان .

    7. انساب الاشراف، ج 3، ص 189 .

    8. ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص 86 .

  60. meemarbaba Says:

    گیرم که حسین امام . گیرم که حسین عالم . گیرم که حسین بالغ منو سه نه نه
    کیرم که پدر ححسین شیعه . مادرش شیعه گیرم که اصلا حسین تو قل قل بازیی از یزید شکست خورد کشتنش . گیرم که اصلا اونجا مسابقه المپیک امامان بود. به ما چه

    من از کل دنیا فقط خدا رو مسشناسم نه کای به اسلام دارم نه شیعه نه سنی . خدا کتابشو فرستاده و هیچ چیزی هم درباره حسین نگفته .
    پس این حسین این وسط چی کاره تشریف دارن ؟

    من بعضی گوسفندهارو میبینم که میرن وسط دسته خودشونو میکشن از امام حسین شفاعت میخوان . اخه جناب گوسفند مگه خداوند نمیگه من ارحم الراحمینم . یعنی از رحمکننده ترین افراد دنیا هم بیشتر رحم میکنم پس چرا تو شفاعتتو میبری پیش حسین .!!!

    پس شکی نیست که طرفداران حسین اصلا خدا رو نمیشناسن . انسان پرستند و روی بت پرستها رو سفید کردن . دسته گل جدیدشون هم که واقعا محشر شده . حسین پارتی . کارناوال عشقی عاشورا.

    دوست من الترا مطالبتون واقعا عالی بود به نشانه قدر دانی شما رو ادد کردم

  61. فرزاد Says:

    متاسفانه انحرافات وخرافات در مصائب عاشورا است که قبل از شما دکتر شریعتی( در کتاب تحریفات حادثه عاشورا ) بامنطق علمی مفصلا به آن پرداخته است که البته مورد تایید علماو مراجع اسلامی نیز هست ولی اگر شما کمی مطالعه کنید ودر مسائل عاشورا تحقیق کنید حتما پی به بزرگی عمل امام حسین(ع) خواهید برد کمی راجع به اوضاع زمان حضرت علی مطالعه کنیدکمی راجع به صلح امام حسن تحقیق کنید میفهمید جریانات اتفاقی نبوده که امام صبح از خواب بیدار بشه تصمیم بگیره صلح کنه و یا حضرت علی با چه کسانی در زمان خودش مجبور بوده سر و کله بزنه مواظب فقرا و ایتام هم باشه با اون همه منافق و مسلمان بی تفکر با اون همه عابد که از شدت سجده پیشونی ها پینه بسته بود ولی همرزم خودشون رو به جرم اینکه خرمایی رو از زمین که محل عبور بوده برداشته وخورده گردن میزنند به جرم خوردن حق الناس .و….. که اگه بخواهم
    براتون بگم تمامی نداره)
    چرا نمی گوید چقدر امام حسین سپاه عمر سعد نصیحت وموعظه کرد
    چرا خطبه های امام رو نمی خونید که چقدر سفارشات پیامبر رو به اونها یاد آور شد
    چرا ملاک حرفاتون شده حرف یه مشت ادم بی سواد که برای گرم شدن مجلس شون خرافه سازی میکنند
    چرا نمی گویید امام با خوانوادش آمد چون برای جنگ نرفته بودچون ازش دعوت کرده بودند که بیاد
    و… هزاران چرای دیگه که جای تامل داره
    البته من از شما ممنونم که دید گاهتون روگفتید چون اگه ما فکر وراهمون با امام حسین یکیه
    باید تفکرمان هم حسینی بشه فقط دنبال مصائب عاشورا نریم به دنبال راه و هدف امام باشیم
    مطالعه کنیم تحقیق کنیم این نباشه که فقط سالی چند روز بیام تکیه بزنیم و عزاداری بکنیم بعد هم آخرش غذا نذری بخوریم وببریم پس خود امام حسین فقط تو مصایب چند روزه خلاصه بشه
    ودوما ما بچه شیعه ها اگه معتقدیم تفکر شما راجع به اصل حرکت امام غلط است باید جواب شما رو بدیم اگه بلد نیستیم هم بریم بپرسیم بریم مطالعه وتحقیق کنیم بجای وب گردی های
    مسخره که هیچ فایده هم نداره مطلب جمع کنیم وجواب این دوستمون رو با رعایت احترام بدیم
    این میشه یه مباحثه خوب . یا ما درست میگیم یا شما . که این جز با بحث منطقی بدون تعصب حل نمی شه در ضمن به اطلاعات هردو طرف تا رسیدن به نتیجه مطلوب اضافه خواهد شد
    در ضمن نسل ما نسل تفکره
    چاپ عکس یک مرجع کنار یک سگ چه چیزی رو برای بیننده تدایی میکنه
    جز اینه که شما دارید به عقاید ومقدسات خیلی ها توهین میکنید
    براتون متاسفم ؟!
    چون فقط کسی که حرفی برای گفتن نداره توهین می کنه

  62. فرزاد Says:

    به همه توصیه میکنم ولو شده کوتاه واجمالی کتاب تحریفات حادثه عاشورا از نگاه دکتر شریعتی
    وازنگاه استاد مطهری رو بخوانند تا بهتر راجع به حادثه عاشورا قضاوت کنند

  63. فرزاد Says:

    در ضمن کتاب حماسه حسینی از استاد مطهری شرح کامل تری از عاشوراست
    حتما بخونید تا با حرکت امام حسین بیشتر آشنا بشید

  64. فرزاد Says:

    عاشورا از منظر متفکران1 (شریعتی)
    این روزها مرض پشت ما را به خاک گرم رسانده است طوری که یارای ایستادن کمتر است چه رسد به جنبیدن و چه رسد به نوشتن.دستم را زور نوشتن کلمات نیست ولی اگر هم باشد مجال خط زدن و اصلاح آن را ندارد.از طرفی این روزها قلم باید حداقل تکانی بخورد.پس هرچند خاطر حزین است و انگیزشی در شعر ترمان نیست،اما تصمیم گرفتیم تا به طور خلاصه از دیدگاه متفکران ایرانی عاشورا را به شرح انگارم.هرچند می دانم که لازمه این کار آن است که دوباره بعضی از آثار آن ها خوانده شود اما مجال نیست. پس باید به حافظه فشار بیشتری آورد و از آن بیشتر کمک گرفت.به هر حال این مقال نمونه موقتی است و می تواند بلندای بسیاری داشته باشد.همانطور که حدیث عاشورا بلند است.

    یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب

    کز هر زبان که می شنوم نامکرر است

    به رسم عرب دو قبیله به هنگام نبرد چون به ماه های حرام بر می خورند یکی از آن ها پارچه سرخی بر بزرگترین خیمه قبیله می آویخت تا به همگان نشان دهد که جنگ هنوز هم ادامه دارد و فقط چند ماهی تعطیل است.تاریخ،تو خود گواه باش که هنوز که هنوز بر بارگاه حسین پارچه ای سرخ درفش شده است.جنگ هنوز تمام نشده است باید زمانش برسد.خونی که در عاشورا به زمین ریخت دوباره آسمان را رنگین می کند.دور خون هنوز تمام نشده است.بگذار،بگذار،تا زمانش آید.

    اولین متفکر مورد بحث ما شریعتی است.شریعتی در اکثر سخنانش به حسین یا زینب اشاره دارد و از آن ها به عنوان اعظم نمادهای فلسفه انقلابی اش یاد می کند اما تفسیرش ازواقعه عاشورا مبنی بر زمانه است و با تغییر آن،تغییر می کند.به نوعی می توان گفت که شریعتی در عمر کوتاه اما بلند فکری خود نسبت به عاشورا دو رویکرد و دو تلقی داشت.در اولین تلقی حسین نماد یک مرد تنهای شکست خورده را دارد که مانند تمامی نیاکان پاکش تنهایی را به ارث برده است وبه خاطر این تنهایی چاره ای جز شکست در برابر سلاطین همیشگی تاریخ یعنی همان مثلث فرعون قارون و بلعم باعور ندارد.در اینجا حسین،هیچ گونه آگاهی و اختیاری در حرکتش ندارد.او مانند نیاکانش وظیفه ای دارد و نتیجه وظیفه اش هم معلوم است.او در اینجا وارث است وارث آدم تا محمد.اما از غرایب است که شریعتی این وراثت را تنها به معنای معنوی برداشت نمی کند و از آن معنای علمی و تاریخی هم برداشت می کند و حتی قصه چوب دستی موسی را نیز شاهد سخنان خود می آورد و ادعا می کند که حق در وراثت و نژاد هم از باطل جداست چه رسد در اهداف و ماموریت ها.این برداشت از واقعه عاشورا به تفصیل در کتاب حسین وارث آدم می آید او این متن را در سال 49 نوشته است و در آن هنگام هیچ گونه تعهد انقلابی را در خود و جامعه احساس نمی کرد.بنابر این در تفسیرش از قیام حسین کمترین جایی برای اختیار و آزادی حسین باقی نگذارد او فقط و فقط وارث است وارث هابیل و طبق قاعده علمی وراثت باید در برابر قابیلیان بایستد و مانند تمامی این رویاروییها مانند همان جنگ هابیل و قابیل برنده همان قابیلیان اند و نویسندگان تاریخ هم از آن هایند.در اینجا حسین «تندیس تنهایی و غربت و شکست و نومیدی و درد در کویری پوشیده از خون از دریای سرخ شهادت سر برداشته تنها و ساکت»معرفی می شود و از حرکت او جبر علمی حاکم بر تاریخ مستفاد می شود جبری مبنی بر جنگ همیشگی هابیل و آل هابیل با قابیل و آل قابیل و شکست همیشگی هابیل و آلش این نوع نگاه در نوشته «ثار»که در آخرین محرم زندگی شریعتی نگاشته شده است هم دیده می شود.در این نوشته او با انگشت نهادن بر ریشه زبانی «ثار» فلسفه تاریخ مد نظر خود را استنتاج می کند.در عصر قبایل بادیه نشین چون فردی از افراد قبیله کشته می شد.کل قبیله مدعی خون او بود یعنی ثار او بود.هر یک از افراد قبیله مسئول می شد تا انتقام خون او را از قبیله مهاجم بگیرد.هنگامی که یک نفر از قبیله مهاجم کشته می شد حال چه قاتل چه غیر قاتل،دیگر خون شسته شده بود و دل خونین ثار آرام می گرفت.حتی در افسانه هایشان هست که هنگامی که از قبیله ای خون ریخته شود روح خون ریخته شده به شکل پرنده ای در بالای خیام قبیله پرسه می زند و ضجه و فریاد می کند و طلب انتقام می کند و چون از قبیله مهاجم فردی کشته شود صوت محزونش خاموش می شود.حال حسین ثار ا… است خون خواهش،قبیله خدایی است و کشندگانش قبیله شیطان.روحش همواره مانند پرنده ای بر سر قبیله خدا ضجه می زند «هل من ناصر ینصرنی» که یکی از قبیله خدا کشته شده است. و خداییان آرام نمی گیرند تا خونی از قبیله شیطان بریزند و از آن طرف شیطانیان هم همین گونه بر جنگ ادامه می دهند و منتقم خون یارانشان می شوند واین صحنه تا آخرالزمان ادامه دارد پس «کل یوم عاشورا کل ارض کربلا».هر روز خون حسین گرم تر می شود.

    اما شریعتی در نوشته ای دیگر در اسفند٥٠ با نام «شهادت»تفسیر دیگری از قیام حسین ارائه می دهد.در این تفسیر نه تنها بر عنصر انتخاب و اراده در حرکت حسین تاکید می شود٬بلکه خود حسین هم از یک چهره مایوس و شکست خورده به یک پیروز همیشه تاریخ تبدیل می شود.در این سال٬دیگر کتاب پر هیاهوی»شهید جاوید»اثر»صالحی نجف ابادی»چاپ شده است.نگارنده در این کتاب٬قیام حسین را به صورت سیاسی تفسیر کرده است.حسین هوای حکومت دارد و کوفیان هم از او دعوت کرده اند.پس اجابت می کند٬اما بین راه٬جریان به سمت دیگر می رود و نقشه حسین٬شکست می خورد و خود و خانواده اش٬کشته می شوند.شریعتی این تفسیر عقلی را به عنوان جد و جهدی عالمانه می ستاید ولی این تفسیر خشک و عاقلانه در تب و تاب آن روزها او را راضی نمی کند.او تفسیری می خواهد که قطره قطره خون حسین را با عشق بنویسد٬چرا که رویای دیگر در سر دارد.در این سال حملات مسلحانه چریک ها کم کم آغاز شده است.چریک ها امید دارند که در فضای به شدت یاس آلود جامه٬بتوانند روح حیاتی دوباره بدمند و شریعتی نیز خود را به این رسالت متعهد می دید.اما تفسیر قبلی او در»حسین وارث آدم»که حسین را مظهر شکست و نومیدی می دید و او را اسیر فلسفه جبری تاریخی اش می دانست٬برای مبارزه مسلحانه ای که بدون اتکا به هیچ پشتوانه ای از امکانات تاریخی و فقط با تکیه بر اراده جوانان شکل میگرفت٬مناسب نبود.پس تفسیر از قیام حسین باید پوست می انداخت.او باید»پیروز»می شد تا امید در دل جوانان زنده شود و باید با «شعور و اگاهی» انتخاب می کرد تا هیچ بهانه ای برای توقف نباشد.برای همین در»شهادت»شریعتی ابتدا به مکتب»مرجئه»مکتب جبری به وجود آمده توسط معاویه حمله می کند و منطق حسین را این گونه تو صیف می کند»فتوای حسین این است آری در نتوانستن نیز بایستن است برای او زندگی عقیده و جهاد است «بنابراین نفس زندگی جهاد را واجب می کند نه امکانات آن.امکانات فقط چگونگی جهاد را مشخص می کند نه آنکه جهاد ملزم به آن باشد.اما مگر با دست خالی می توان پیروز شد؟اصلا مگر حسین پیروز شد؟پاسخ شریعتی «نه» بود اما اکنون چنین می گوید»برخی درباره آثار شهادت حسین تردید کرده اند و آن را قیامی خوانده اند که شکست خورده است شگفتا کدام جهاد و کدام جنگ پیروزی بوده است که دامنه فتوحاتش در سطح جامعه در عمق اندیشه و احساس و و در طول زمان و ادوار تاریخ این همه گسترده و عمیق و بارآور باشد» آری اینجا حسین پیروز است زیرا با خونش خباثت و رذالت حکومت بنی امیه را نشان داده است و از آن مشروعیت زدایی کرده است.البته شریعتی دامنه این مشروعیت زدایی از حکومت را به طرز غریبی بالا می برد و عدم همکاری علمای اهل تسنن با حکومت را هم به این دلیل می بیند _در حالی که آن ها طبق نظرات فرهنگی خود با حکومت کاری نداشتند_در این تفسیر حسین نمی تواند حکومت را سرنگون کند اما می تواند آن را رسوا کند یا به تعبیری که شریعتی از نهج البلاغه وام می گیرد،استظهار کند.او خونی دارد و این خون را فدیه رسوایی حکومت می کند و با این کار زمینه را برای سرنگونی حکومت آماده می کند.او می داند که «ارزش هر کاری در جامعه به اندازه ای است که دشمن از آن کار ضرر می بیند» حال این کار می تواند قربانی کردن خود و خانواده هم باشد.خب باشد! چه باک! مجاهد این کار را هم می کند.»شهادت مرگ دلخواهی است که مجاهد با همه آگاهی و همه منطق و شعور و بیداری و بینایی خویش خود انتخاب می کند.» آری دیگر وقت «انتخاب»حسین رسیده است. او منطق مشخصی دارد که شهادت انتهای آن است و عامل پیروزی اش.اینجا ست که شریعتی آن جمله معروف انقلابی خود را می گوید.جمله ای که ایران را تا یک دهه نا آرام کرد.»شهادت دعوتی است به همه عصرها و به همه نسل ها،که اگر می توانی بمیران و اگر نمی توانی بمیر.»

  65. فرزاد Says:

    دوست من اگه میخوای بیشتر بافلسفه واقعی عاشورا آشنا بشی کتاب :

    ( فلسفه عاشورا از دیدگاه دانشمندان جهان )

    مطالعه کن حتما راجع به عاشورا وحرکت امام حسین حرفای جالبی می شنوی

  66. فرزاد Says:

    دوست من چشمم به مطلبی راجع به عاشورا از قول دکتر احسان شریعتی در یکی از نشریات خورد که حیفم اومد نخونیش
    احسان شریعتی: سير مدرنيته ما بايد متفاوت از غرب باشد
    دكتر احسان شريعتي در سخناني با عنوان «فلسفه قيام عاشورا» كه از سوي انجمن اسلامي دانشجويان دانشكده فني دانشگاه تهران برگزار شد، درك پرسش درست عاشورا را مهم‌ترين نكته در اين ايام عنوان كرد.

    به گزارش ايسنا، احسان شريعتي در ابتدا با قرائت بخشي از كتاب دكتر علي شريعتي مبني بر اينكه «در تاريخ يك نهضت و يك مبارزه است نه جنگ 72 ملت» اظهار داشت: انديشه شهادت حسيني موضوع بررسي فلسفه‌ي قيام عاشوراست. قصد من بررسي مدل‌ها يا الگوهايي است كه در دنياي اجتماعي و سياسي از آموزه‌ي قيام حسيني برداشت شده است.

    وي افزود: از زماني كه در دهه‌ي 20 ، محمدتقي شريعتي اين سوال را مطرح كرد كه چرا قيام عاشورا صورت گرفته است و از آن برداشت‌هاي گوناگون شده است، اين مساله تاكنون ادامه دارد. در دهه 20 اسلام‌گرايي سنتي در كشور حاكم شده بود و طرح اين پرسش ايدئولوژيك كه در ميان سنت نشان از مدرن بودن داشت، كاري جديد بود و اين سوال در آن زمان معناي خود را داشت از دست مي‌داد و تنها شوري مذهبي باقي مانده بود و شعور لازم براي قيام حسيني لازم بود.

    اين استاد دانشگاه در ادامه تصريح كرد: پرسش از شهادت، شكلي از مرگ‌انديشي است. از شهادت به معناي تراژيك كلمه كه مرگ فرد را مي‌خواند و عالي‌ترين نوع شهادت كه شهادت حسيني است و در آن قهرمان، مرگ را انتخاب مي‌كند.

    شريعتي افزود: مهمترين واقعه‌اي كه در چند دهه‌ي گذشته در ايران رخ داده، ايران اسلامي بوده است و ما به عنوان جامعه‌اي كه درحال گذار از سنت به مدرنيته است انقلاب كرده‌ايم و شعارها و خواسته‌هايي داشته‌ايم كه مسلما به طور كامل به آن نرسيده‌ايم.

    وي با تقسيم‌بندي شعارهاي انقلاب به دو دسته آزادي و استقلال و عدالت و توسعه‌طلبي، تصریح كرد: دو محور خواسته‌هاي مردم به اين شكل بوده است و بايد هر دو را در كنار يكديگر فهميد.

    اين استاد دانشگاه با اشاره به جنايات اخير صهيونيست‌ها در غزه و در منطقه اظهار داشت: شاهد سازش حكومت‌هاي ارتجاعي و خيزش بنيادگرايي در منطقه هستيم. دراين ميان جهاني‌شدن بيان از ساخت جهاني جديد است كه نوعي جديد از مديريت را حاكم مي‌كند. در اين شرايط ما در جهان پساپست‌مدرن هم هستيم و انديشمندان به اين مساله واداشته شده‌اند تا با مطالعه انديشه‌ها و فرهنگ‌هاي متعدد با مشاركت دادن همه آنها جهان جديد را بسازند.

    شريعتي، چهار درك از قيام حسيني و مساله‌ شهادت را برداشت‌هاي رايج از قيام حسيني در جامعه‌ي ايران دانست و تشريح كرد: درك سنتي – اسطوره‌يي، بنيادگرايانه، انتقادي و روشنفكرانه و نوزايي يا پيرايش‌گري ديني درك‌هاي رايج در جامعه‌ي ماست.

    وي در ادامه به بيان مفهوم درك‌هاي موجود در جامعه پرداخت و گفت: غالب‌ترين و قوي‌ترين تصور از قيام حسيني درك سنتي – اسطوره‌يي است و نمادهاي آن را در كوچه و بازار هم مي‌بينيم كه دو بعد سياسي و ديني دارد. اين درك يكي از مقوم‌هاي هويتي ماست. خصوصا بعد از صفويه كه شيعه مذهب ملي جامعه‌ي ما شد ما تاثير آن را بيشتر مي‌بينيم. اين مقوم فرهنگي را مي‌توان در داستان‌هايي مثل سوگ سياوش ديد كه تداوم و بسط آن در خاطره‌ي ملي ما ديده مي‌شود و اين درك مدافعيني دارد.

    وي در ادامه بنيادگرايي را به تعبير نيچه درك عتيقه‌جاتي دانست و گفت: جشن‌هاي 2500 ساله نوعي از درك عتيقه‌جاتي ملي‌گرا بودند و مي‌توان آن را بنيادگرايي ملي ناميد. مي‌توان درك بنيادگرايي اسلامي نيز داشت. در اين نگاه قيام حسيني تنها شورشي براي واژگون كردن حكومت است!

    شريعتي افزود: اين تز كه امام حسين (ع) نمي‌دانست كه شهيد مي‌شود و بايد در برابر حكومت موروثي يزيد بايستد اما شكست خورد، نمونه افكار اين برداشت است. تصور اينكه شهادت تنها همان جهاد براي واژگوني حكومت ظالم است، در اين چارچوب قرار مي‌گيرد.

    اين استاد دانشگاه، تفكر نوع سوم را انتقادي و روشنفكرانه ناميد و اظهار داشت: با استدلال عقلاني، انساني و در مسير توسعه‌خواهانه به نقادي پديده‌ي مذهب و آثار منفي بر فرهنگ ملي و بينش توده‌اي مي‌پردازند. منظور بيشتر روشنفكران غير مذهبي و مذهبي است كه از نظر ديني مي‌گويند كه بايد حذف يا نفي كرد و نقد به غلو كردن شيعه دارند و به دنبال اصلاح اين رويه هستند. امروز هم اين بحث، بحث روز روشنفكران مذهبي است.

    پوي چهارمين دسته را درك نوزايي يا پيرايش‌گري ديني معرفي كرد و گفت: از زمان رنسانس اين تحول به عنوان نقطه‌ عطف كه موجب پيشرفت غرب شده است در غرب شناخته شد و از زمان سيد جمال و اقبال لاهوري تا زمان شريعتي كه به شكل مكتب پيروي شد، اين پروژه مطرح بوده و هم‌اكنون نيز مطرح است.

    شريعتي افزود: بحث شهادت شريعتي باعث سوءفهم شده است. خون در جريان شهادت در انديشه او مهم نيست بلكه خون نوعي پيام‌رساني دارد يعني جهاد براي نيرومندي اسلام است اما شهادت هدفش آشكار شدن ارزش‌هاي نفي شده است؛ بنابراين اگر مقاومت مسلحانه‌اي صورت گيرد، كشته شدن موضوع بحث نيست بلكه پيام‌رساني و افشاگري هدف است و پيام خون پس از شهادت از زبان زينب (س) بيان مي‌شود.

    وي تشريح كرد: اين نوع نگاه تكيه بر آگاهي‌بخشي دارد. درحالي كه با بسط فهم از عبارت «اگر مي‌تواني بمير و اگر نمي‌تواني بميران» انتقاد شده است و اساسا اين بحث فهم نشده است. در مساله‌ي مهدويت و فلسفله امامت نيز نقدهايي كرده‌اند اما علت اين نقدها عدم فهم اين مفاهيم است.

    شريعتي در تشريح انديشه پدرش گفت: اگر به جاي شعار نفي، شعار آگاهي داشتيم به اين وضع نمي‌رسيديم. شريعتي در همه‌ بحث‌ها، بحث آگاهي و انقلاب فرهنگي را دنبال مي‌كند. آثار اوليه‌ شريعتي لحن نااميدانه‌اي داشته است، اما در دنباله آن او استراتژي و پروژه‌ي جديدي را دنبال كرد كه مبناي آن خون ريخته شده‌ي حسين (ع) بود.

    وي با قرائت قسمتي از كتاب مذهب عليه مذهب در ادامه تشريح كرد: در هر كدام از كلمات اين كتاب، مذهب عليه مذهب است و در اين شرايط امام حسين (ع) قيام مي‌كند و شهيد، شمعي مي‌افروزد و پيشگامان اين مذهب قتل‌عام مي‌شوند. خط‌مشي دكتر، خط‌مشي پيرايش‌گري و آگاهي بود و در اين مرگ‌انديشي، مرگ موضوع بحث نيست بلكه هدف از مرگ، آگاهي‌بخشي است و مرگي است كه خود انتخاب مي‌كنيم. شهادت به معناي اخص كلمه در كلام زينب (س) است اما خون امام (ع) و خاندان، جسم اين پيام است.

    اين استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه جامعه‌شناسي و فلسفه دين اظهار داشت: در برداشت دوم از شهادت در حركت اصلاح‌گري ديني از زمان مودودي، چرخش‌هاي بنيادگرايانه وجود داشته است كه در ايران نيز به شكل ديگري مي‌توان آن را ديد. در برداشت پيرايش‌گري ديني نيز از نظر متدولوژي از درون، فهم معنا را عوض مي‌كند و تاويلي و هرمنوتيك است.

    وي افزود: شريعتي در تهران به بازتعريف مفاهيم شيعه پرداخت؛ مثلا به بازتعريف تقيه همت گماشت كه چگونه بايد هويت را مخفي كرد تا آن را حفظ كرد يا مفاهيم شهادت و مهدويت و به طور كلي مي‌توان گفت به بازخواني تشيع پرداخت. در اينجا نيز يك متدولوژي براي او مطرح بوده است. اما سوال بحث اين است كه بعد از انقلاب اين مفاهيم چه وضعي پيدا كرده‌اند.

    شريعتي در ادامه مساله‌ اصلي پس از انقلاب را دوره‌ي نظام‌سازي معرفي و تصریح كرد: در اين دوره كه دوره‌ي گذار است، دوره شبهه‌آلود نيز هست و اين چهار درك با هم مخلوط مي‌شوند. در پوزيسيون و اپوزوسيون برداشت‌هاي سنت‌گرايي، نوگرايي و بنيادگرايي ديده مي‌شود و اين سه جريان هر سه بر مساله‌ي دين تاكيد دارند.

    وي براي تشريح سه ديدگاه سنت‌گرايي، نوگرايي و بنيادگرايي به دفاع از آنها و بيان دلايل نظريه‌پردازان آنها به عنوان يك نظريه‌پرداز دروني پرداخت و گفت: سنت‌گرايي سنت را موضوع اصلي خود مي‌داند و اين درست است و روشنفكران به اين مساله دقت نمي‌كنند كه موضوع ايران موضوع تاريخ ملي و هويت ماست.

    شريعتي افزود: اگر ويژگي فرهنگي، تاريخي، سياسي و ديني ايران در نظر گرفته نشود حرف‌ها بي‌محل خواهد بود. آنچه هم كه كشور را حركت مي‌دهد در ماه اخير به دليل همين شور است؛ حتي اگر معتقد نباشيم، بايد از نظر فرهنگي به اين مساله توجه كنيم زيرا اين مساله فرهنگي و تمدني است. پس حرف سنت‌گرايان درست است كه موضوع اصلي سنت است و تفاوت‌مان اين است كه آنها موضوع را مي‌پذيرند و درست مي‌گويند و به نقد دنياي مدرن مي‌پردازند.

    پژوهشگر حوزه‌ فلسفه‌ دين، سوال سنت‌گرايان از نوگرايان را ارجح دانستن و بهتر شمردن سنت و مدرن در جامعه دانست و در ادامه به تشريح نظر بنيادگرايان پرداخت و گفت: بنيادگرايان هم درست مي‌گويند كه اسلام نهضتي است و تمدني، ايجاد و اعراب قبايلي را به امپراطوري بزرگي تبديل كرده است. پس آنها نيز درست مي‌گويند و ايراد آنها به جهت است؛ يعني آنها معتقدند كه بايد از آينده به گذشته حركت كرد درحالي كه به نظر مي‌رسد بايد از گذشته به سمت آينده رفت.

    وي افزود: برخي سنت‌ها كه ما قبل از اسلام داشته‌ايم را به جاي اسلام گرفته‌ايم؛ مثل حجاب، جايگاه روحانيت و…؛ اينها سنت ايراني هم هستند و تنها به اسلام ارتباط نداشته است. سنت‌ها و عرف‌هاي زمانه را بايد از متدولوژي اسلام جدا كرد.

    شريعتي، راه‌حل صحيح رسيدگي به مفاهيم را جنگ تعاريف دانست و گفت: قيام امام حسين (ع) هم براي برگرداندن مفاهيم بود. موضوع بحث ما هم امروز همين است. ما الان در نسل جوان مي‌بينيم كه نوعي سردرگمي و نااميدي و ابهام در زمينه‌ي ارزش‌ها وجود دارد.

    وي با اشاره به انديشه كركگور تشريح كرد: واضع اين بحث كركگور است. او مي‌گويد نااميد شو و خودت را انتخاب كن، نااميدي صرفا چيز بدي نيست يعني اميد واهي را كنار بگذار و به واقعيت بينديش. او ديد ديني دارد و مانند سارتر نااميدي را چشم دوختن به آسمان نمي‌داند. از نظر قرآن و عقل هم اين برداشت صحيح است و اميد بايد به خود باشد. بايد از اميدهاي واهي دست برداشت و اين پيام را به نسل جوان داد كه نااميد شو! يعني نااميد باش و با نااميدي به دنبال ساخت جامعه‌ي خود باش.

    شريعتي با ارايه‌ي تمثيلي از وضعيت شهر تهران در زلزله تشريح كرد: شهر تهران بر روي گسل ساخته شده است و اساسا اصلاحي در آن نمي‌تواند صورت بگيرد يعني بايد به اندازه‌ي انقلاب براي اصلاح آن نيرو داشت. بايد مساله را اساسي‌تر ديد و اميد را در چشم‌اندازهاي درستي دوباره بنا كرد.

    وي افزود: اين نااميدي به شكل راديكال منشا اميد است. در نگاه مهدويت دكتر شريعتي ابتدا احساس اسارت، غيبت به معناي اعتقاد به ارزش ناپيدا، انتظار و آرزوي نجات بايد رخ دهد و با چنين فلسفه‌اي اميد ساخته شود و فرد، خود را مي‌سازد.

    استاد دانشگاه با اشاره به انديشه كارل مانهايم، به تشريح تفاوت اتوپيا و ايدئولوژي به عنوان آگاهي كاذب پرداخت و تصريح كرد: واژه‌هاي ديني دو شكل كفر و حق دارند. اگر كلي‌گويي باشد طبعا آرمان مي‌شوند اما بايد دقت كرد كه توسعه با دو محور آزادي و عدالت، همراه هم باشد. برنامه‌ي ما بايد در پروژه‌اي باشد كه هر دو محور را با هم رشد دهد.

    وي با اشاره به مثالي از عبارت جمهوري اسلامي تصريح كرد: جمهوري در نظر ارسطو دو نوع بيشتر ندارد يا نظام ارباب و رعيتي يا نظام شهروندان آزاد به معني دموكراسي است. جمهوري و دموكراسي يكي است. مساله اين است كه پيام فعلي عاشورا براي امروز جامعه‌ي ايران طرح پرسش عاشوراست و مهم اين است كه اساسا پرسش درست را درك كنيم و مساله اين است كه مسايل مطرح، اصلا مساله‌ي اساسي نيستند. به طور مثال درباره‌ جنبش دانشجويي درك مساله‌ي هويت و نااميدي محور اصلي است.

    شريعتي در پايان گفت: مساله‌ي مذهب براي نسل جوان و دانشجو مساله‌ي اصلي است و بايد دين به عنوان موضوع علمي و با تسامح مطرح شود؛ يعني بايد بي‌طرف باشيم و سر موضوع بحث برويم. پس تا زماني كه بحث دين در انجمن اسلامي است از هر نوع گرايشي حق دارند كه در اين بين باشند اما وقتي دين تعريف شد، بر اساس تعريف هر كس بايد به سراغ انجمن خود برود.

    در ادامه‌ نشست بررسي فلسفه‌ي عاشورا در دانشكده‌ي مكانيك دانشگاه تهران، شريعتي به پرسش‌هاي دانشجويان پاسخ داد.

    وي در پاسخ به سوالي مبني بر لزوم گذر از سنت به مدرنيته اظهار كرد: نه سنت و نه مدرنيته آنچنان كه هست را قبول ندارم؛ اما گذر از سنت به مدرنيته در غرب نوعي مشروعيت دارد زيرا اهميت اصلي را به انسان در برابر كليسا مي‌دهد. الان در پيري مدرنيته هستيم و آن را به عنوان آرمان زير سوال مي‌بريم اما براي ما چون مساله‌ي كرامت انساني مطرح است پس مدرنيته نيز مطرح است و هنوز مدرنيته نقش انقلابي دارد اما با توجه به سرنوشت مدرنيته در غرب، سير مدرنيته ما بايد متفاوت باشد.

    شريعتي ادامه داد: از يكسو جهان‌بيني سنتي و ويژگي‌هاي فرهنگي و جهت‌گيري تبليغاتي الزامي ندارد كه از روي مدل‌هاي غربي پيش رود و با همه‌ي اين تمايزات مي‌توانيم پروژه‌ي مدرنيزاسيون را براي خود به كار بنديم و شكل آن را بومي كنيم.

    شريعتي در تشريح اين سوال كه آيا ايدئولوژي با قسط اسلامي يكسان تلقي مي‌شود يا نه؟ تشريح كرد: يكي از اشتباهاتي كه هميشه مطرح مي‌شود اين است كه حوزه‌ي ايدئولوژي را با اجرا اشتباه مي‌بينيم. سوسياليزم يك نظريه‌ي علمي است اما درباره‌ي قسط اسلامي از نظر ديني صحبت مي‌كنيم پس نبايد در حوزه‌ي اقتصاد، اقتصاد و دين را با يكديگر اشتباه گرفت.

    وي با اشاره به مقوله جهاني‌سازي آن را داراي دو بعد قدرت‌هاي اقتصادي و ضدقدرت معرفي و اظهار كرد: هر دو جهاني‌سازي هستند. براي مخالفت با نظم جهان مطرح مي‌شوند؛ اما روشنفكري ديني به معناي عدالت‌خواهانه با نوع دوم جهاني‌سازي، منطبق و اگر از نوع ليبرال باشد با نوع اول منطبق است.

    شريعتي در پاسخ به اين سوال كه آيا خانواده‌ي دكتر شريعتي قصد ندارند تا پيكر ايشان را به ايران منتقل كنند؟ اظهار كرد: شريعتي مساله‌ي ملي ماست و خانواده يا دولت يا ملت نمي‌توانند تنها تصميم بگيرند.

    اين استاد دانشگاه، مساله‌ي اصلي بررسي پديده‌هاي اجتماعي مناسك عاشورا را موضوع بررسي كار دانشكده‌ي علوم اجتماعي دانست و گفت: موضوع كار علوم انساني پديده‌هاي اجتماعي و فرهنگي است اما متاسفانه دانشكده‌ي جامعه‌شناسي به شكل علمي به اين كار نپرداخته است. موضوع اصلي جامعه‌ي ما دين است و عاشورا يكي از شاخه‌هاي آن است كه بايد به شكل علمي به آن پرداخت اما با اين همه شور، تحقيقات علمي درباره‌ي آن صورت نگرفته است.

    وي تشريح كرد: روشنفكران هم بايد به عزاداري مردم به عنوان يك پديده‌ي ديني نگاه كنند. جامعه‌شناس بايد پديده‌ي ديني مردم را از نزديك بررسي كند و حتي كسي كه منتقد مذهب است بايد آن را بشناسد. نقد عزاداري عامه ،حتي براي نفي آن، لازم است كه به بررسي از نزديك بپردازد. براي رد مساله نيز بايد آن را از نزديك فهم كرد. وقتي بخواهيم فرد را نفي كنيم بايد آن را از اول و از نزديك بشناسيم. نقد عدم آگاهي مردم در مناسك عزاداري كار روشنفكر است. اينكه بتوانيم تغيير در بينش ايجاد كنيم كار عالم تحليل‌گر نيست بلكه كار روشنفكرانه است. روشنفكر است كه تاريخ را بازسازي مي‌كند و با مردم زندگي و تحليل زندگي مي‌كند. او بايد با مردم مكالمه كند.

    اين استاد دانشگاه، با نقد روشنفكري در جامعه‌ي ايران، آن را در وضعيت انفعالي دانست و گفت: روشنفكري چه مذهبي و چه غيرمذهبي در ايران به دليل موانع بيروني حالت انفعالي دارد كه دليل آن فرهنگي و ديني است. روشنفكران مذهبي چون برداشت جديد از دين ارايه مي‌دهند بيشتر در مضيقه قرار مي‌گيرند؛ اما هم مذهبي هم غيرمذهبي در مضيقه هستند و هر دو گروه مشكل دارند زيرا سنت‌گرايي در عرصه عمومي حاكم است.

    وي با اشاره به موانع گسترده براي روشنفكران در دهه‌ي 60، اظهار كرد: گروه‌هايي آنها را كنار گذاشته‌اند. ما در دهه‌ي 60 به سمت سنت‌گرايي رفتيم و در دهه‌ي 70 با وجود تحول‌خواهي كه ايجاد شد در فضاي باز روشنفكر توانست فعاليت كند؛ اما هميشه پديده‌ي سياسي و فرهنگي وجود داشته است و موانع بيروني است اما روشنفكران در درون دچار سردرگمي شده‌اند. نسل جوان نيز به عنوان نسل چهارم دچار ابهام است يعني چشم‌انداز تازه‌اي ندارد و نياز دارد كه جنبش روشنفكري بن‌بست‌شكني كند. ساحت ديگري هم نسبت به بحث وجود دارد. روشنفكران در سطح جهان دوره‌اي داشته‌اند مانند زمان سارتر كه هنوز روشنفكري مانند آن در غرب ديده نشده است؛ يعني روشنفكران داراي داعيه‌ي جهان‌شمول اكنون در جهان كم شده‌اند و درخشش گذشته را ندارند و آرمان‌هاي مدرن نيز زير سوال رفته‌اند و دوره‌ي ابهام در سطح بين‌المللي دارند.

    وي افزود: ايدئولوژي‌ها در قبل از انقلاب يكي از موتورهاي حركت سياسي بوده است اما الان بحث‌ها ذهني هستند و قرابت چنداني بين جوان و ايدئولوژي وجود ندارد و ما دچار مشكلات ديگري مانند بي‌انگيزگي هستيم و در اين خلاء قبل از انقلاب را نمي‌توانيم تصور كنيم. ايدئولوژي‌ها قبل از انقلاب حكم اديان را داشتند و فرد بر اساس آنها زندگي مي‌كرد. ايدئولوژي مذهبي شيوه‌ي زيست ماست اما در خلاء آن بعد جديدي از مشكل به وجود مي‌آيد كه بايد براي آن هزينه سنگيني پرداخت.

    وي در پاسخ به سوال يكي از دانشجويان كه يكي از جنبه‌هاي فلسفه‌ي قيام حسيني را ظلم‌ستيزي دانست، گفت: قيام حسيني، ظلم‌ستيزي بود اما انحراف و استعمار دين از سوي دشمنان اسلام مانند معاويه، جنبه‌ي ظلم و استبداد سياسي داشت و قيام حسيني از همه مهم‌تر ضدتزوير بود. از نظر سياسي، منافع كساني كه تشيع را صرفا به عنوان خلافت مي‌گيرند و باعث تاريك‌انديشي ديني مي‌شوند با منافع حسيني سازگاري ندارد. در تاريخ ايران در دوره‌ي صفويه و ساساني با دو نوع از اين برداشت‌ها برخورد داشته‌ايم.

    شريعتي با اشاره به وضعيت كنوني جامعه در برداشت از قيام امام حسين (ع) تاكيد كرد: كساني كه مدل‌هاي ملي و مذهبي را تعقيب مي‌كنند، درك سنتي از عاشورا دارند و از آن تنها برداشت مناسكي دارند؛ حالت مدحي گرفته‌اند و با انحرافات اجتماعي در حال آلوده شدن هستند. پس از انقلاب دو درك از دين با هم درگير بودند و از نوع برداشت‌هاي آنها درگيري آنها مشخص است.

    وي در پاسخ به سوال يكي از دانشجويان درباره ميزان نزديكي انديشه دكتر شريعتي با احزاب موجود و ارگان‌هاي كنوني جامعه اظهار كرد: اكنون با حواس پنج‌گانه اين مساله قابل تشخيص است. به احزاب اصلاح‌طلب اميدي ندارم اما در مجموع زماني كه با احزاب اصلاح‌طلب درباره معلم شهيد سخن مي‌گوييم بيشتر منعكس مي‌كنند؛ طبيعي است كه ما خود را در كمپ اصلاحات و تحول‌خواهي ببينيم. با همه‌ي نقدي كه به آنها داريم اما در اردوي تحول‌خواهي حزب خاصي نيست و متاسفانه حزبي وجود ندارد كه به آگاهي‌بخشي بپردازد تا ما خود را عضو آن ببينيم. به طور نسبي در بين كمپ اصلاح‌طلب و محافظه‌كار اگر گشايشي از سوي اصلاح‌طلبان ببينيم، نزديكي به افكار شريعتي نسبتا بيشتر است اما همه‌ي اينها وابسته به شرايط است.

    امیدورام از رایزنی با من خسته نشده باشی

  67. پویا Says:

    حرفهای شما منطقی است اما شما یک چیز را هنوز متوجه نشدید. مذهب و منطق دو پدیده ی ناسازگار هستند. یک آدم مذهبی به دنبال دلیل و منطق نیست به یک چیز صرفا اعتقاد دارد و با این اعتقاد خودش ارضا می شود. حالا شما هزار تا دلیل هم بیاور که اعتقاد طرف را زیر سوال ببری اما او گوشش به این حرفها بدهکار نیست. این استدلالهای شما برای آدمهای غیر مذهبی (در بهترین حالت آدمهای سست مذهب) قابل قبول است نه برای مذهبی ها.

    Ultra:
    پویا عزیزم
    تعصب دیواریست که ذهن متعصب را از دنیای بیرون جدا می کند. اما این دیوار نیز می تواند فرو بریزد. مانند دیوار تعصب من و تو و بسیاری دیگر که سرانجام فرو ریخت. این نوشتار ها هم، مانند پتکی هستند که هر لحظه بر دیوار کوبیده می شوند و قطره قطره جمع گردد وانگهی دیوار ریزد.

  68. پویا Says:

    دوست عزیز خودت را بیهوده خسته می کنی. کسانی که دنبال یافتن حقیقت هستند نیازی به گفته های من و شما ندارند کسانی هم که دوست دارند با اعتقادات موروثی شان زندگی کنند به این حرفها توجه نمی کنند. راحت از آنچه که تصورش را بکنی با زدن برچسب کافر ، منافق یا نوکر بیگانه به شما پاسخ می دهند و خودشان را توجیه می کنند. نمی دانم تا چه حد این به این قضیه توجه کرده باشی اما مذهب از دوران کودکی با تعلیم و تربیت به افراد منتقل می شود. به ندرت دیده شده است که یک شخص غیر مذهبی از یک خانواده ی مذهبی باشد یا بلاعکس. افکاری که از دوران کودکی در ذهن اشخاص نهادینه می شود دیگر به سادگی قابل تغییر نیست. قبل از انکه برای او مهم باشد که افکار و اعتقاداتش منطقی هستند یا نه، برایش مهم است یک عمر با آنها زندگی کرده و با آنها انس گرفته است و دیگر نمی تواند در خود تغییری به وجود آورد.
    انرژی خودت را جایی صرف کن که بازدهی داشته باشد به نظر من این کار هیچ بازده ای نخواهد داشت شاید من اشتباه می کنم ولی من تجربه ی خوبی از این کار ندارم امیدوارم شما هم بیشتر به این قضیه فکر کنی.

    Ultra:
    پویا جان
    من تنها نگرم را می نویسم و به هیچ عنوان قصد ندارم کسی را به دگر اندیشی مجبور کنم. اما تجربه من نیز می گوید همین حرکت ها کوچک هستند که سرانجام سیلی به راه می اندازند.

  69. حسین Says:

    برا این چندتا شبهه آبکی که نوشتی چندتا مورد به ذهنم میاد، گفتم بنویسم، شاید به درت بخوره.

    1- در مورد قیام حضرت تا به حال سوالات و شبهات فراوانی شنیده بودم و به ذهن خودم رسیده بود، اما انصلفا تا به حال به همچین سوالایی برخورد نکرده بودم. سوالا به نظرم خیلی آبکی و پیش پا افتاده است. دوتاشو خودت جواب دادی. به نظر من طراح سوال اصلا مطالعه خاصی در مورد قیام عاشورا نداره، فقط گشته لابه لای حرفای مداحا و عوام، تناقض جور کنه. حالا تو بندای بعد بیشتر میگم.امسال در مورد جریان عاشورا یک حرفایی به گوشم خورد که مغزم ترکید از عظمت کار سید الشهدا.اگه کسی خواست ایمیل بده، براش برفستم
    sh_sedi@yahoo.com
    2- خیلی از روضه هایی که می خونند و در کتابها هم اومده و سند هم داره، قطعی نیس، اصلا در مورد خیلی از اتفاقات کربلا اختلافای کوچک و بزرگ هست. البته همه این اختلافها در مقایسه با اصل جریان کوچکند، اختلافای تاریخی و واقعه نگاری اند. مثل اختلافاتی که در مورد نحوه شهادت، تاریخ و حتی مدفن بعضی از ائمه سلام الله علیهم هست.
    3- در مورد تشنگی و بی آبی، اولا که خوزستان خودمون کنار دریاست و پر نخل و سرسبز ولی آب آشامیدنی یافت می نشود. در مورد کربلا هم من همین رو شنیدم، البته خودم نرفتم جایی بخونم. تو کربلا، آب بوده، اما نه آب آشامیدنی، برکه های کوچیک کوچیکی بوده که آب داشته، اما نه برا آشامیدن. سرسبز هم بوده، اصلا حضرت عباس سلام الله علیه برا آب آوردن از نخلستان عبور کرده. . خرمشهر گرم مثل جهنم، اما نخل هم داره، آب هم داره، اما مردم تشنه اند. شاید شنیده باشی که اصحاب شب عاشورا غسل کرده اند و یا امام حسین علیه السلام وقتی حضرت زینب سلام الله علیها از حال رفت، آب به صورتشون پاشیدند. در مورد حیوانات هم، شتر احتمالا داشتند، اما 150نفر چند تا شتر باشن، هر شتر چقدر شیر بده، شترایی که آب نخوردن، از کجا شیر بدن و ….
    4- در مورد شهادت باب الحوائج، علی اصغر علیه السلام هم نقلها متفاوته. بعضی میگن جلوی خیمه ها وقتی قنداقه رو برا خداحافظی به سیدالشهدا علیه السلام دادند، تیر حرمله رسید. بعضی مگن حضرت علیه السلام بچه رو رو دست گرفت که هم ببینن، بعضی میگن تو بغل حضرت بود، تیر پسر رو به سینه پدر دوخت و … متفاوت نقل شده، همه شون حول این محورند که به شش ماهه هم رحم نکردند و اوج تاریکی و ظلمت رو تو سپاه دشمن رو به تاریخ نشون داده، کی گفته شش ماهه گردن نداره؟ وقتی حضرت علیه السلام بچه رو آوردن، میگن تو لشکر همهمه شد، ما که با بچه جنگ نداریم، دلهای بعضی نرم شد، داشت سپاه دشمن به هم میریخت، به همین خاطر زود بچه رو زدن.
    5- در مورد قمر بنی هاشم علیه السلام هم که خودت جواب دادی.
    بازم می گم سوالها خیلی آبکب بود، تا حالا ندیده بودم کسی اینقدر تو هجوم به عاشورا به دست و پا بیفته. خیلی اشکلات آبکی بود. همه شون هم بر مبنای شنیده های طرف از یه مداحی، یه جایی، تو یه مجلسی …. بوده، نخونده، مطالعه نکرده، یک مقتل هم نخونده، اصلا فرض کنیم به دستای قمر بنی هاشم تیر زدن، قطع هم نشده، خوب، تو اصل ماجرا چه تغییری ایجاد میکنه، من خودم لهوف رو خوندم، اینقدری که خاطرمه اصلا در مورد شهادت حضرت عباس علیه السلام قطع دست نگفته!
    عاشورا اینقدر دردآور و پر از اتفاقات غمبار هست که آدم اگر احساس کنه که نه، حتی یقین کنه که یکی یا چندتا از این اتفاقها صورت نگرفته و جاهلین آب بستن به ماجرا، بازم عمق درد همه وجود آدم رو فرا میگیره.
    اختلافها و اشکلات جغرافیایی تاریخی!! عاشورا تو بین مورخین شیعه هم هست، اما نه اینقدر آبکی، خیلی بحثا جدی تر و استدلالی تره، مثلا شهید مطهری تو حماسه حسینی اصلا شهادت حضرت رقیه علیها السلام رو قبول نمیکنه(اگه اشتباه نکنم) و چند تا موضوع دیگه….

    Ultra:
    دوست گرامی
    حسین عزیز
    شوربختانه این چند مدت خیلی وقتم کم شده و مجال پاسخ گفتن به شما را ندارم. نقدا نگر شما رو بازتاب دادم تا زمان مناسب پاسخ بدم.

  70. Hamed Says:

    Ultra:
    یعنی مانند علی در یک روز سر 800 نفر را بزنیم؟
    یا مانند حسین قاتل پدر را با قیر آتش بزنیم؟
    (راستی خودت یه نظر به نقد این مطالب که گفتی و چند دهه حداقل، سابقه دارند کردی.)

    Ultra:
    من کی در مورد غسل امام حسین حرفی زدم؟ یک داستان در مورد عروسی و غسل قاسم بود که من هم در انتها گفتم چون مورد قبول برخی از شیعیان نیست به آن نمی پردازم. ????

    پس تنها 3 روز بی آب مانده بودند. که با توجه به ذخیره آب قبلی، کندن چاه، شیر حیوانات اهلی و اینکه حضرت شب قبل از جنگ نوره کشیده و غسل کرده بودند پس بی آبی معنی ندارد

    حرفات جور در نمياد ؟ وقتشو نداشتم والا بيشتر از اينا سوتى دارى

    Ultra:
    حامد عزیز
    در مورد نوره کشیدن و غسل حسین روایات بسیاری نوشته شده اما مدتی است برخی شیعیان آن ها را تکذیب می کنند. من تنها به موضوعاتی که مورد قبول تمام شیعیان بوده پرداختم.

  71. آتی Says:

    سلام ! من نمی دونستم شما وبلاگ دارید و این پستتون رو از طریق یه ای میل دریافت کردم و چون به نظرم جالب میومد تو وبلاگم گذاشتم! ولی چشمتون روز بد نبینه…!!!!! چند تا از این مغز پوسیده ها اومدن خوندنش و بد جوری داغ کردن!!! منم تا اونجا که امکان داشت پاسخشونو دادم ولی از این متاسفم که اینهمه واسه کار نکشیدن از مغزشون دارن مقاومت میکنن! فید بکهای مطلبتون هم جالب بود موفق باشید 🙂

    Ultra:
    آتی گرامی خیلی لطف داشتید و ممنونم که این دست مطالب را برای آگاهی جامعه بسته مان گسترش می دهید.

  72. IRANY Says:

    DAR JAVABE UN AGHAYUNY KE BI EHTERAMI MIKONAN MIKHASTAM BEGAM KE MARG BAR HARCHI ARABBBBB PARASSSTE .
    MA IRANY HASTIM WA HAMISHE IRANY MIMUNIM ,IRANY BUDAN BE IN NIST KE FAGHAT TU IRAN ZENDEGI KONY BALKE BE INE KE BE TARIKHET EHTERAM BEZARY , BARAYE MARDOMET EHTERAM GHAEL BASHY.
    MANZURAM AS TARIKH BE TARIKHE IRAN (PERSIAN
    ‹NA BE TARIKHE ARAB.ARAB JAMAAT BARAYE MA FAGHAT BADBAKHTY DASHTE YA BARADARAMUN O KOSHTE YA BE KHAHARAMUN TAJAVOZ KARDE.
    HALA NOBAT MAST KE BEHESHUN BETAZIM .
    ZENDE BAD KOUROSH E BOZORG

  73. پویا Says:

    صرف نظر از این حرفها، می خواستم یک فیلم مستند خیلی جالب به شما معرفی کنم. واقعا ارزش دیدن دارد. این فیلم به شدت افکار شما را به چالش می کشد و شما را وادار می کند تا نگرشی انتقادی و واقع بینانه نسبت به مسائل و رویدادها داشته باشید. مطمئن باشید پس از دیدن این فیلم با سوالات زیادی مواجه خواهید شد. آن را از دست ندهید.
    نامش هست Zeitgeist: The Movie
    در سایت YouTube می توانید آن را تماشا کنید.

  74. مهدی Says:

    ببینید اگر هدف شما نقد صحبتهایی است که توسط بعضی از مداحان مطرح میشه منم با این قضیه موافقم ولی چیزی که شما در صحبت هاتون به اون دقت نکردید اینه که با چند تا شبهه چنینی نمیتوان واقعه به این بزرگی رو زیر سوال برد به هر حال اگر شما به تاریخ 100 سال پیش نگاهی بندازید تحریف توش وجود داره و ابهاماتی زیادی پیدا می شه حالا چه برسه به 1400 سال پیش که تازه حاکمان آن زمان از نقل وقایع عاشورا جلو گیری هم می کردند

  75. وب گذر Says:

    من هم پست شما از طريق اي ميل دريافت كردم بعد گشتم از گوگل اينجا رو پيدا كردم. جالب بود كلا هم خود مطلب هم نظرات. حالا چند مورد:
    1. متاسفانه الان هم وطنهاي ما يا متعصب مذهبي هستند يا زخم خورده از اين تعصب ضد مذهب شدند. من خودم آدم كاملا غير مذهبي هستم ولي ضد مذهب نيستم. اگر با آدم مذهبي برخورد كنم كه هنوز بتونه فكر كنه سعي ميكنم يه سري حماقتهاي آشكار دين رو بهش گوشزد كنم وگرنه ازشون ميگذرم. كاري كه شما شروع كردين جالبه ولي به قول يكي از دوستان يه خورده تعصب ضد مذهبي داره كه اگه نداشت تاثيرش بيشتر بود به نظر من.

    2. يكي از چيزهايي كه راجع به عاشورا نمي فهمم و خيلي از اين افسانه پردازيها هم در نتيجه اونه، اينه كه چرا جماعت دوست دارن اين واقعه اين قدر تراژيك باشه؟ خوب جنگ بوده اونم جنگي كه توش نيروها برابر نبوده. خب آدم مي كشن تو جنگ. مسابقه ورزشي نيست كه قانون داشته باشه اونم 1400 سال پيش. اين يك جنگ هم اينطوري نبوده. همه جنگها همين بودن. محاصره ميكردن، فشار مياوردن. اگه يكي كم بياره بچه اش رو ببره بالا تا جنگ رواني كنه و دل سپاه دشمن رو نرم كنه خب اونم هدف ميگيرن. حالا يا خودش يا بچه اش. خب حالا كه چي؟ از اينا ميشه نتيجه گرفت كه كي خير كي شر؟ ميشه نتيجه گرفت هر سال كارناوال بايد راه بيافته؟ بايد واسه لشگر مغلوب عزاداري كرد؟ لشگر مغلوب و مظلوم كه در حقش جنايت شده باشه زياده تو تاريخ، چطوره واسه همشون عزاداري كنيم؟ اين اشتباه توي تفسير اتفاقات روز توسط بعضي هم وطنها (البته تحت تاثير رسانه هاي جمهوري اسلامي) هم ميافته. مثل جنگ الان حماس و اسرائيل. اسرائيل يك ارتش وحشي كه از كشتن مردم عادي هيچ واهمه اي نداره. جنايت هم زياد كرده. حالا چون طرف حساب اصلي اش هم حماس، بياييم از حماس يك قهرمان مظلوم بسازيم فراموش كنيم كه از اول چرا جنگ اينطوري خونين اصلا شروع شد ؟ فراموش كنيم كه اونا هم چه استعدادي واسه جنايت دارن فقط زورش رو ندارن.

    به اميد روزي كه در بست هر چي ميشنويم قبول نكنيم. نترسيم. فكر كنيم. چون و چرا بياريم بدون اينكه از قبل نتيجه گيري خودمون رو كرده باشيم. چيزي كه متاسفانه از بچگي بر عكسشو بهمون ياد دادن

    Ultra:
    دوست گرامی از نظرتون سپاس گذارم. شاید خیلی از حرف های شما حرف من هم باشه.

  76. هما Says:

    ببین آقای محترم, فرض میکنیم همه این ها که گفتی درسته و ملا ها واسه سوء استفاده از مردم ساختند. مهم اینه که ما شیعه ها با این حرفها نه دست از اماماها برمیداریم و نه به اعتقاداتمون ضربه های کاری که شما مدنظر داری وارد میشه. اصلا حتی اگه به قول شما سنی ها جنگ کربلا سر زن هم باشه, علی (ع) ما همیشه امام اول ماست و همه نوادگانش هم عزیز ما و همه منتظر مهدی (عج) هستیم تا بیاد و زمین رو از عدل و داد پر کنه.

    تو هم بهتره خودت رو خسته نکنی. ابولفضل جان شیعیانه. راستی, فکر نکنم اماهای ما اونقدر کینه ای بوده باشند که چون عمر و ابوبکر در حقش ظلم کردند و حضرت فاطمه(س) رو شهید کردند دیگه از اسمشون استفاده نکنن.
    در شمن, اشتباه نکن. وقتی برای ام البنین همسر دوم حضرت علی خبر شهادت میارن, از هر چهار پسرش نام میبرند.

    Ultra:
    هما عزیز
    من هم چند سال پیش از همین حرف ها می زدم.
    من نمی خواهم مذهب و عقیده کسی را عوض کنم، فقط می خواهم تابو ها از بین بروند. روندی که در طی آن به بی خدایان و یا بی دینان اجازه بیان عقایدشان در جامعه ایرانی را بدون ترس و محافظه کاری می دهد. تنها می خواهم بگویم چیز مقدسی وجود ندارد، اگر هم دارد برای همه مقدس نیست.

  77. انسان Says:

    بقول امام راحل همه اسلام شناس شده اند برای مردم چگونه بگوییم عصب
    دست شاید قطع شده یا مشک روی زین اسب میگذارند در حرکت نه با دست بگیرند کمرنگ نمودن اهداف چه کمکی به شما میکند ایا فرزند فاطمه
    میجنگد برای……. بعد شما اولین کسی هستی که فهمیدی و هفتادو دو نفر از بهترینها با او هم صدا میشوند و 1600 سال کسی ندانست

    Ultra:
    دوست گرامی
    من چند بار این نوشته شما رو خوندم ولی بازم نفهمیدم چی نوشتید. امام راحل چی شده؟

  78. مجید سیدین خراسانی Says:

    سلام من با حرفات حال نکردم دادم سانسورت کنن کونت بسوزه . منتظر باش تا درت و گل بیارن آقای تحللیل گر از این به بعد حرفای قشنگ تو نمی تونی آپدیت کنی چون آمارتو دادم دهنتو بگان

بیان دیدگاه